نقش قدرتهای بزرگ در استقرار رژیم منحط آخوندی در ایران

نقش قدرتهای بزرگ در استقرار رژیم منحط آخوندی در ایران

انقلاب مشروطه در ایران متاثر از اندیشه ها و افکاری بود که با تحصیل کرده ها از اروپا به ایران آمده بود. نظام مشروطه قدرت شاه را محدود ساخت و جای پای ثابتی را برای انگلیسها و امریکایی ها در ایران فراهم کرد. روشنفکران برگشته از اروپا در فضای باز سیاسی به تبلیغ فرهنگ غربی در جامعه پرداختند.

اتحاد شوروی برای نفوذ در ایران از حزب توده حمایت و پشتیبانی کرد. مرام حزب توده از طرف روشنفکر ها و کارگر ها دنبال میشد. داکتر مصدق عواید و درآمد فروش نفت را ملی اعلان کرد.

غربیها ( انگلیسها و امریکایی ها ) پیش دستی کردند. توسط کودتای نظامی, حکومت مصدق را سقوط دادند؛ رضا شاه را به اریکه ای قدرت بلند کردند. شاه با برخورداری از حمایت غربیها, حکومت مرکزی را در ابران مستقر ساخت و سلطه خود را در تمام ایران بسط داد.

آخوند ها با داشتن نفوذ و تسلط گسترده از گذشته در جامعه؛ با حضور غربیها و فعالیتهای روشنفکران به مخالفت برخاستند.

تحول بعدی, جای پدر را به پسر داد. نظام شاهی زیر چتر حمایت گسترده اروپایی ها به اوضاع مسلط شد. شاه وحلقات نزدیک به آن الگوها و مدلهای غربی را در محدوده شهر ها پیاده کردند. آخوند ها به گمراه کردن توده ها در استانها, روستا ها و دهات ادامه دادند.

حزب توده در بین دو نیرو ( سازمان امنیت ملی یا ساواک و تسلط و نفوذ آخوند ها ) کوبیده شد. قدرتهای امپریالیستی با حمایت و پشتیبانی از این دو نیرو, جلو نفوذ اتحادشوروی را در ابران سد کردند. نظام شاهی بیشترین قربانی را از حزب توده گرفت.

حکومت ایران با پیروی قدم به قدم از الگو ها و مدلهای غربی, مدرنیته را در چهره یک دولت مدرن, در شهر های ایران به نمایش گذاشت. آخوند ها در روستا ها و دهات, دور توده های روستایی را با پخش خرافات و اوهام دینی خط گرفتند, و آنها را از تحولات پیاده شده در شهر ها بیگانه ساختند.

جنگ اعراب و اسرایل و شکستهای پیهم اعراب در برابر قوای اسرایلی که, حمایت قدرتهای غربی را با خود داشت, اوضاع را در منطقه دگرگون ساخت. مرگ ناصر, پرده ای رنگ باخته را از روی وحدت جهان عرب, به یکسو کشید؛ اختلافات و خود خواهی های رهبران این کشور ها را برملا ساخت. دوام و توسعه حمایت قدرتهای غربی از حکومت اسرایل, زمینه را مساعد ساخت که کشور های عرب منطقه, ضعف خود را در برابر اسرایل به روشنی محک بزنند. اتحاد شوروی نسبت عوامل مختلفی که در این مختصر به آن پرداخته نمیشود, از آب گل آلود شده در شرق میانه, چیزی بدست نیاورد. سران کشور های عرب به اجبار بصورت آشکار و نهان با اسرایل کنار آمدند, از مخالفت با حکومت اسرایل دست کشیدند. اسرایل طبق دلخواه خود به تجاوز در خاکهای فلسطینها ادامه داد.

رهبران رژیمهای خودکامه عرب در منطقه, با دادن امتیازات اقتصادی و نظامی و خرید ملیارد ها دالر اسلحه, مورد حمایت قرار گرفتند. بالمقابل, قدرتهای غربی آنها را از جانب دولت اسرایل که قدرت و توانایی نظامی خود را امتحان کرده بود, و دستش به هر کجا دراز بود, اطمینان خاطر دادند.

حکومت امریکا خلای بوجود آمده در منطقه را با بلند بردن قدرت نظامی شاه ایران پر کرد. رژیمهای اسرایل و ایران را برای تامین منافع خود در شرق میانه به خدمت گرفت.

اوضاع شرق میانه با تجاوزات مکرر اسرایل در خاک فلسطین, امر عادی شده بود, خوف و ترسی را ایجاد نمیکرد. خواسته های جهان غرب را در منطقه برآورده نمیساخت. باید تحولی در منطقه پدید میآمد؛ غولی سر بلند میکرد. خوف و ترسی ناشی از آن صلح شکننده را از بین میبرد, زمینه را برای مداخله بیشتر قدرتهای بیگانه در نا آرامیهای شرق میانه مساعد میساخت؛ ثروت های متراکم شده را در اختیار آنها قرار میداد.

حکومت اسرایل جا افتاده بود, و خطر ناشی از آن کمرنگ شده بود. باید جای آنرا قدرت تازه ای میگرفت. این غول از کشور ایران سر بلند کرد. آخوند ها طی سالیان متمادی توده ها را دستچین کرده بودند, به انتظار بهانه ای بودند. شاه, غلام گوش به فرمان, مورد بی مهری دوستان و حامیان غربی خود قرار گرفت؛ جای آنرا باید آخوند ها میگرفتند, آخوند ها طبق هدایت آنها دست به کار شدند. قدرت را از شاه گرفتند.

آیت اله خمینی سیاست اتحاد امت اسلامی را پیش گرفت. گروه های تشیع را در کشور های عربی علیه رژیمهای خود کامه تحریک کرد.

اقدامات عجولانه و میان تهی دولت امریکا علیه رژیم جدید در ایران, در سالهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی, فرصتی بدست آخوند ها داد. آخوند ها بنام خطر تجاوز به کشور, نیرو های ملی را به نفع خود بسیج کردند. حمایت اقشار ناراضی را از مخالفین رژیم گرفتند؛ و به سرکوب مخالفین خود پرداختند.

صدام حسین قبلا در برابر قدرت نمایی شاه ایران در منطقه, کوچک و ناچیز جلوه میکرد. بعد از سقوط شاه, موقعیت او را عوض کردند؛ از او مهره ای مطلوبی ساختند. به اشاره قدرتهای حاکم در شرق میانه, اختلافات مرزی بین کشور های ایران و عراق رنگ و محتوای تازه گرفت. صدام حسین برای عرضه کردن خود, زمینه را مساعد دید؛ به موافقه قدرتهای غربی چون طبل به صدا در آمد.

حمایت گسترده قدرتهای بیرونی, همنوایی و پشتیبانی رهبران کشور های عربی, بصورت آشکار و نهان از نقش جدید عراق, به صدام حسین جرت داد که به ایران حمله کند. رژیم ایران مصروف سرکوبی مخالفین داخلی بود. دفاع از تمامیت ارضی ایران در برابر تجاوز عراق دست رژیم را تقویه کرد. رهبران جمهوری اسلامی, توده های مخالف و موافق را یکجا در کنار هم به کشتارگاه ( جبهات جنگ ) روان کرد. دولتهای غربی با براه انداختن جنگ تحملی, برای رژیم ایران فرصت را مساعد ساختند. آخوندها با استفاده از موقعیت بدست آمده, برای استقرار و دوام حاکمیت خود در ایران, فکر و اقدام اساسی کردند؛ مخاالفتها را علیه رژیم از ریشه کشیدند.

جنگ ظاهرا بی نتیجه و خونین ایران و عراق, بعد از هشت سال تمام شد. جمهوری اسلامی ایران فرصتهای مناسب را برای تامین صلح نادیده گرفت. برای دوام جنگ ملیونها ایرانی را در جبهات قربانی کرد؛ و ملیونهای دیگر را معلول و معیوب بار دوش جامعه ساخت. ملیارد ها دالر ثروت و امکانات مادی و معنوی ملت را به آتش کشید. فقر و فلاکت ناشی از جنگ, ملت ایران را برای بردن یوغ اطاعت از رزیم آماده ساخت. ایرانی ها ناگزیر در برابر رژیم ملا ها سر فرود آوردند. پایه های رژیم بیشتر از پیش مستحکم شد. مردم برای استقرار و دوام رژیم به امام زاده ها رو آوردند؛ برای طول عمر رهبر انقلاب دعا کردند.

صدام حسین, برای تطبیق قسمت دوم پلان از پیش تعین شده, به کویت حمله کرد. اشغال سریع شیخ نشین کویت توسط قوای عراقی, کرسیهای حکام خودکامه عرب را به لرزه در آورد.

دولت امریکا و همدستانش, از شیخهای هراسان دلجویی کردند. برای مهار کردن صدام حسین وحشی, افساری را که از قبل آماده کرده بودند, پیش کشیدند. زد و بند های مشترک و پلانهای را که در عقب افسار میکشیدند, افسار را فوقلعاده بزرگ نشان میداد. سر و کله صدام حسین در برابر آن خیلی کوچکی میکرد. برای نزدیک کردن این نا همخوانی و موجه جلوه دادن اقدامات و عملیات خود, ناگزیر گردن صدام حسین را بزرگ کردند, به تعقیب رهبر عراق, گام بگام پیش آمدند. عراق را اشغال کردند. با وقاحت و بی آبرویی, تا پایان ماجرا صدام حسین را, غولی معرفی کردند که بمب اتومی دارد. اگر جلوش گرفته نشود, به تجاوز خود ادامه میدهد. امنیت منطقه و جهان را به خطر مواجه میسازد؛ از سلاح اتومی که در زراد خانه های عراق تولید کرده است استفاده خواهد کرد.

امریکا با استفاده از نفوذ خود در شورای امنیت, افکار عامه جهان را به بازی گرفت. برای موجه جلوه دادن اتهام دور از واقعیت, تحقیقات آژانس اتومی را تحریف کرد؛ به صد ها عالم و دانشمند اهانت کرد, آن را دلیلی برای تجاوز خود به خاک عراق عنوان کرد. حکومت عراق را خطری برای جهان و منطقه معرفی کرد. در آخر صدام حسین را چون موش از سوراخی گربه بیرون کرد.

وقتی از آقای جورج بوش در مورد سلاح اتومی صدام سوال شد؛ با پسخند ناقصی که ضعف اخلاقی او را نمی پوشاند, کارمندان پایین رتبه امنیت ملی امریکا را ملامت کرد که گزارش نادرست ارایه کرده بودند.

بازی موش و گربه ای امریکا و متحدینش, فرصت مساعدی بدست داد که رژیم ایران در فضای مه آلود به تحکیم قدرت خود بپردازد. شاه ایران به اتکای قشر روشنفکر که آنرا خود دستچین کرده بود عجله داشت راهی را که کشور های صنعتی جهان در مدت قرنها طی کرده اند, در فاصله زمانی کوتاه طی کند, مدرنیته را بدون دخالت توده ها در کشور ایران پخش کند. زیرا توده ها زیر ریش و سلطه ملاها و آخودند ها تا خرخره در منجلاب اوهام و خرافات و کهنه گرایی غرق بودند. متباقی نیرو های اجتماعی به شاه وفادار نبودند و یا به مذاق شاه و حامیان شاه سازگار نبودند. همین بود که ظاهر ایران مدرن شد, آنچه که شاه و غربیها به عنوان مدرنیته به ایران تحمیل کردند, توده ها نپزیرفتند. این عدم پزیرش دسته تبری شد برای آخودند ها. آخوند ها که ابتدا بحیث نیروی برای جلو گیری از نفوذ کمونیزم بخدمت گرفته شده بودند. از فرصت استفاده کردند, ریشه های خود را در بین توده ها که رژیمهای قبلی مساعد و آماده بود, قایم کردند.

کار و فعالیت در تاسیسات انرژی اتومی ایران, در زمان شاه, تحت نظر کشور های غربی به کندی پیش میرفت؛ در مراحل ابتدایی قرار داشت. درگیریهای موجود, رژیم جمهوری اسلامی را فرصت نمیداد که به امور مربوط رسیدگی نماید. خاصتا با رفتن متخصصین خارجی و فرار کارشناسان داخلی, حکومت ملاها در تاریکی ریش, زیر سله و دستار خود چیزی ندارند, که کار اکمال پروژه های اتومی را, بدون کمک کشور های غربی پیش ببرند و آن را به ثمر برسانند.

کشور های که به نیروی اتومی دسترسی پیدا کرده اند: از جمله هند, پاکستان کوریای جنوبی و اسرایل, بدون استثنا, به کمک, همکاری و رهنمایی های مستقیم علمی و تکنالوژی کشور های که در این زمینه پیشقدم هستند, به این امکان دست یافته اند.

غربیها بادکنکی را که برای بزرگ کردن صدام حسین بکار گرفته بودند, در مورد رژیم آخوندی ایران نیز بکار گرفتند. در آن دمیدند و دمیدند. از کاه کوه جور کردند و از آخوند ها فرعون ساختند. برای فریب دادن افکار عامه جهان, و برای رنگ زدن روی ادعای میان تهی رژیم ایران, امکاناتی محدودی را بصورت مخفی از طریق موساد و سایر دستگاه های جاسوسی, در اختیار حکومت ایران قرار دادند. حکومت ایران با استفاده از فرصت, گرد و خاک را از سر و صورت پروژه های مذکور گرفت. دسترسی قریب الوقع ایران را در استفاده از انرژی اتومی, به جهان وعده داد. رسانه های خبری کشور های غربی آنرا بزرگ کردند و به عنوان خطر اتومی ایران به جهانیان عرضه کردند. کشور های غربی و رژیم ایران در این ماجرا, روی ادعای دروغین خود را ماست میمالند:

رژیم آخوند ها از بزرگی و قدرت نظامی دم میزند, تهدید میکند. قدرتهای غربی با گذشت هر روز ابعاد این خطر را بزرگتر میسازند.

امریکا, رژیمهای متخاصم ایران و اسرایل را به فاصله ای دور از هم, به زنجیر کشیده اجازه میدهد که بروی هم غر بزنند. نمایش مضحک آنها را در رسانه های جهان انعکاس میدهد. فرصتهای لازم را برای رسیدگی به معضلات عمده جهان و بشریت ضایع میسازد.

رژیم قرون وسطی یی آخوند ها, از اوضاع به نفع خود استفاده مطلوب میکند, افکار و اندیشه های دست و پا گیر خود را در عقب آن قرار میدهد. توده ها را بصورت یکدست به پشتیبانی از رژیم میخواند. مردم باید تمام خواسته های خود را کنار بگذارند. تمام نارسایی ها و مظالم و بیداد و حق کشیهای عمال رژیم را نادیده بگیرند. به مسایل بیرونی که منطقه و جهان اسلام را تهدید میکند بپردازند. برای دست یابی حکومت ایران به انرژی اتومی مبارزه کنند. تا بواسطه آن دشمنان سرسخت دین اسلام و مسلمانان را, ( بقول رژیم ایران ) که خدا و پیامبرش در مقابل آنها عاجز آمده اند, از بین ببرد.

ملت ایران برای دوام و بقای رژیم دعا میکنند, شیادان رژیم شب امامزاده خواب میبینند, توده های بدبخت فردا آنرا برپا میدارند. هزار ها امامزاده ای جدید در سراسر ایران برپاشده, مردم ایران با گریه و زاری خود را به در و دیوار این امامزاده ها میکشند. برای ظهور امام موعد به هر چاه و بیغوله و خرابه سر میکشند. آنها علت عدم ظهور امام و عدم توجه امامزاده ها به خواسته های خود در ضعف ایمان و عدم اطاعت و شناسایی از امام زمان میدانند. توجه آنها را در جهت تامین حق مشروع ملت ایران معطوف مینمایند, تا باشد ملت در راه مانده ایران به حمایت و پشتیبانی آنها, برای دست یابی به اهداف با اهمیت و حیاتی فوق موفق شود, که دنیا و آخرت ملت ایران و جهان اسلام به آن بستگی دارد. برعکس شاه, آخودند های کهنه گرا به توده های بیدست و پا تکیه دارند, از حلقوم قشر جوان گرفته به فشار خود میافزاید. دسترسی به پیشرفتهای علمی و صنعتی نظیر انرژی اتومی نیاز به حضور فعال جوانان در پرتو آزادیهای اجتماعی, فرهنگی و سیاسی دارد.

از نظر سردمداران رژیم ایجاب میکند برای حمایت از تشیوع و رفع مظالم در اسلام, ملیونها دالر جهت تقویه و حمایت از دار و دسته حزب اله به مصرف برسد.

رسیدگی و دنبال نمودن اهداف فوق خواست ملت ایران قرار داده شد, حل مسایل و پرابلمهای داخلی بی اهمیت شد. ملت باید حوصله داشته باشد. برای رسیدگی به نارسایی های داخلی وقت کافی در اختیار دارد. هر کس و هر گروهی که خلاف تصامیم رهبری اقدام میکند؛ خاین به منافع ملی است. آنهایی که الویتها را رعایت نمکینند و با رژیم همصدا نمیشوند؛ زندانها از آنها پزیرایی میکند.

رژیم ایران, از ابراز مخالفت قدرت های جهانی با جمهوری اسلامی قدردانی میکند:

زیرا, قدرتهای مذکور با پیش گرفتن سیاستهای آلوده و ناکار آمد خود, موقع و زمینه را برای جمهوری اسلامی مساعد ساختند. اکنون رژیم جمهوری اسلامی در آستانه پنجاه سالگی حیات خود قرار دارد:

کمیت قابل ملاحظه اتباع ایرانی را از برگشت به کشور شان محروم نموده است. آنهای را که در ایران مانده اند؛ آرا و نظر آخوند ها را تایید نمیکنند. بنام مخالفین رژیم نیست و نابود میکند. پروژه مسلمان سازی دو باره ملت ایران را به سرعت به پیش میبرد. فابریکه های آخوند سازی و آیت اله سازی در ایران به ظرفیت بالا فعالیت میکنند. رژیم جمهوری اسلامی در اسرع وقت همه ایرانیها را در فابریکه های اسلام سازی باز تولید میکند. به جهان آخوند و آیت اله صادر میکند. فعلا صد ها هزار آخوند و آیت اله, این موجودات رسوا و تاریخ زده به گرده ملیونها ایرانی فقیر و بدبخت سوار شده اند.

بتاریخ 4,4, 2012

بقلم انصاری

نظریات