باز هم بهار

باز هم بهار

باز هم بهار

تقدیم به سیما جان, باغبان زندگی ام که حضور او در باغ از همیشه بهار خبر میدهد:

سیما جان, باغ مشترک ما از بیست هشتمین بهاری تجلیل میکند که دارد از راه میرسد. فرا رسیدن مجدد بهار خاطره فراموش نشدنی یک روز قبل از نوروز را زیر آسمان گرفته که صورت آفتاب خود را با کرباس زمخت گرفته بود, بار دگر در خاطرم جا بجا میکند و به آن مفهوم جاودانه میبخشد. در آن روز فراموش نشدنی مادر ها و پدر های ما با هم دیدار داشتند. در آن جمع کوچک ولی دوستانه, هر جمع متاع آورده خود را عرضه کردند: مادر و پدرم مرا تضمین, در مقابل مادر و پدر تو بمن اعتماد کردند. توافق بین تضمین ارایه شده و اعتماد پیش آمده, زندگی دست نگرفته تو را با زندگی ساده و چیز نخورده من گره زد.

زندگی لاغر و فرصت نیافته من که تازه بار تحصیل را از دوش خود دور کرده بود, جفت نه, بلکه از عقب با من میآمد. زندگی من از پشت چون درونش ساده و از رو برخلاف ظاهرش, جز مشت تصورات و خیالات قالب نگرفته بیشتر نبود. تصویر سر تا پای آنرا در آیینه صداقت و راستی میبینی که بالای پایه های عشق استوار و در دایره دوستی و احترام محصور است. در آن روز دو چوکی در صدر اتاق انتظار ما را میکشید. توافق پدر ها و مادر ها به ما اجازه داد که آنها را اشغال کنیم و کنار هم بنشینیم. شرم و حیا دست کوچک خود را بین ما گذاشته بود. در آن روز موافقت ترا اعلام کردند. گفتند که شب گذشته روی نام من دست مانده بودی. از این بابت از تو سپاسگذارم. شاهد و گواه من از آن روز پرخاطره و عزیز, شیرینی نقلی بود. آنرا از بشقابی گرفته بودم که محتوا آن ما از هم دیگر میدانست و به هم معرفی میکرد. میخواستم در فرصت مساعد دهن ترا با آن شیرین کنم. متاسفانه فرصت آن میسر نشد. نقل از خستگی در دستم لباس عوض کرد و به خواب رفت, اجازه نداد که در پایان محفل دست ترا بگیرم. بعد از آن روز با خودم عهد کردم که به هیچ مانع و مزاحم اجازه نخواهم داد که این فرصت را از من بگیرد. در کنار تو و نزدیک به تو خواهم بود. دست ترا چون امر غیبی و الهی میگیرم, در این امر کوتاهی نخواهم کرد.

امیدوارم خوشیها و شادیهای مشترک که از آن ما است, مشکلات و سختی ها را عقب بزند, انرژی و توانایی لازم را به ما ببخشد؛ تا به کمک آن, به آنچه نرسیدیم, برسیم. آنچه را که لازم داریم, بدست آوریم و آنچه را که نساختیم, بسازیم. حبیب تو

« حبیب »

03,09,2012

نظریات