بریتانیا با استفاده از قدرت و زور, روی جنایات خود در ایرلند پرده کشید

نقشه ایرلند در پایان صفحه

بریتانیا با استفاده از

قدرت و زور, روی جنایات خود در ایرلند پرده کشید

فاجعه ایرلند گوشه ای از تاریخ بشر است که حماسه قهرمانی و فداکاری ملتی کوچک ایرلند را, در برابر ابر قدرت جهانی, در اروپا به نمایش میگذارد. در گام نخست مختصر و کوتاه به معرفی ایرلند پرداخته میشود:

ایرلند جزیره ای کوچکی در شمال غرب قاره اروپا, و در غرب جزیره بریتانیا, دارای 82,738 کیلو متر مربع مساحت میباشد. ایرلند سومین جزیره بزرگ در اروپا, و بیستمین بزرگترین در دنیا است. دارای چهار استان (اولستر, کناخت, ینستر و مانستر ) و 24 شهرستان ( حاکم نشین ) میباشد, در حدود پنج ملیون نفوس دارد. ایرلندیها نژاد و ریشه سلتی دارند. زبان بومی مردم جزیره ایرلند گالیک یا گالی که از شاخه های زبان هند و اروپایی است. مردم ایرلند معتقد و پیرو آیین مسیحیت هستند.

ایرلندیهای قهرمان, وطن خود راEire مینامند که در زبان انگلیسی ایرلند خوانده میشود. جزیره ایرلند, از شمال و غرب توسط اوقیانوس اطلس شمالی, و از شرق و جنوب شرق, به دریای ایرلند و تنگه سنت جورج محدود میشود. ایرلند قدیمترین و آخرین مستعمره بریتانیا بود.

حاکمیت و سلطه امپراتوری روم, آیین مسیحت را در اروپا پخش کرد, این آیین ابتدا در ایرلند انتشار یافت و از آنجا به جزیره انگلستان رفت. در قرن ششم میلادی که امپراتوری روم زیر پیگرد هونها و واندالها سقوط کرد, قاره اروپا در تاریکی فرو رفت. ایرلندیها تا دیر زمان مشعل تمدن و فرهنگ را در اروپا فروزان نگهداشتند. تاریخ ایرلند دوره های درخشانی را بازگو میکند. باشندگان جزیره ایرلند را اقوام و قبایل مختلف تشکیل میدهند, جنگ و ستیز شان تاریخ ایرلند را میسازد. جنگهای داخلی زمینه مداخله بیگانه ها را مساعد. ساخت انگلو ساکسونها که سلف انگلیسهای امروزی هستند, ایرلندیها را که از نژاد سلتی هستند, بدیده ای تحقیر میدیدند, اختلافات مذهبی به این طرز دید, رنگ و محتوای زشت تر بخشید؛ انگلیسها با توانایی و قدرت برتر در 1169 میلادی به جزیره ایرلند هجوم برده, ایرلند را اشغال نمودند. ملت ایرلند از طریق دامداری و زراعت امرار معاش مینمودند, خیلی فقیر و نادار بودند, مدت 750 سال برای حصول آزادی و استقلال جزیره خود, علیه مهاجمین انگلیسی مبارزه کردند, بیشمار قربانی دادند و از وجب وجب خاک ایرلند دفاع کردند. خاوند ها و ملاکین انگلیسی توده ها را غارت کردند. مزارع ایرلندیها را گرفتند و با آنها مانند برده و غلام رفتار میکردند. فقر و فلاکت تمام جزیره را فرا گرفت. زمستانهای سرد و یخبندان جزیره را فرا گرفت, شیوع امراض مدهش ( طاعون ), فقر, تنگدستی و گرسنگی و ده ها بدبختی دیگر, جان ایرلندیهای زیادی را گرفت؛ کچالو, یگانه ماده غذایی برای زنده ماندن مردم, محصول آن فاسد میگردد, قحطی فرا میرسد. مرگهای دسته جمعی هزار ها فقیر و بدبخت را از بین میبرد, شهر ها و روستا ها از سکنه خالی میشود. عوامل فوق توام با حاکمیت خاوند ها و ملاکها که بیشتر شان انگلیسی بودند, جلو رشد نفوس را در ایرلند میگیرد, و سالیان دراز رشد نفوس در این جزیره سیر منفی داشت. اوضاع و احوال فوق استعمار انگلیس را در ایرلند دوامدار میسازد.

جامعه اروپا تحت حاکمیت کلیسا, از تحرک باز میماند, مارتین لوتر ظهور کرد, پاپ و دار و دسته و تشکیلات او را افشا نمود. معترضین و مخالفین پاپ از او حمایت کردند. جنگ و جدال پاپ برای دوام سلطه کلیسا با شاهان و سلاطین در اروپا, دربار سلاطین را جایگاه امنی برای مخالفین پاپ ساخت. شاهان, چتری حمایت خود را بر فراز دانشمندانی مخالف پاپ, پیروان آیین جدید ( پروتستان ) گسترده تر ساختند, در نتیجه آنها از حملات کاتولیکها نجات یافتند, نظام فیودالیزم فرو پاشید, پروتستانتها به حمایت از بورژوازی برخاستند, به قدرت سیاسی و مذهبی تکیه کردند. انگلستان اولین کشوری بود که ارتباط مذهبی خود را با دربار واتیکان قطع کرد و کلیسای کانتربری را مستقل اعلام کرد. جنگهای که در اروپا بین فرقه های کاتولیک و پروتستان اتفاق افتاد, پیروان آیین جدید را مجبور به محاجرت ساخت. تحولات و دگرگونیهایی که در کشور انگلستان صورت گرفت؛ طبقه بورژوا را به قدرت رساند. انگلیسها, پروتستانهای محاجر را در کشور خود پزیرفتند.

این محاجرین که بیشتر شان اهل کسبه و حرفه بودند, همراه با یهودیانی که در امور تجارت و بازرگانی و صرافی تجربه و اندوخته داشتند, در خدمت بورژوازی انگلستان در آمدند, عوامل فوق زمینه های رشد انگلستان را مساعد ساخت.

رشد بورژوازی در انگلستان با قدرت مطلقه شاه و ملاکها در تضاد واقع شد. ملکه الیزابت, بعد از خود وارثی برای اشغال تاج و تخت نماند. جمیز اول پسر ماری استوارت از اسکاتلند جای او را گرفت, و تخت شاهی انگلستان و اسکاتلند را تصاحب کرد. جمیز به مخالفت با کاتولیکها برخاست. کشیدگی بین این دو فرقه بیشتر شد. کشف توطه باروت که ریشه در کلیسای کاتولیک داشت, پیروان آیین کاتولیک را در انگلستان, برای دو قرن از تمام امتیازات مدنی محروم ساخت. چارلز اول, با پارلمان که توسط بورژواها اداره میشد, در افتاد. رهبران ایرلند که پیرو آیین کاتولیک و وابسته به روم بودند, از این موقعیت استفاده نموده, از شاه دعوت کردند؛ برای حمایت از او 15000 نفر پیاده و 500 سوار وعده دادند. ضمنا از شاه خواستند که استقلال مذهبی کاتولیکها در ایرلند حفظ گردد, برای ایرلندیها اجازه تشکیل پارلمان داده شود. شاه به ایرلند نرفت, به اسکاتلند رفت, در برابر مخالفین خود به زانو درآمد. کرامول قدرت را بدست گرفت, شاه را به حیث خاین ملی اعدام نمود. کرامول طی سه سال با خشونت و قساوت, مخالفین خود و طرفداران شاه را سرکوب نمود. در پایان, صرف نظر از ایمان و عقیده اشخاص, عفو عمومی اعلام نمود, ایرلندیهای فراری دوباره به ایرلند برگشتند. آنهای که با قدرت جمهوری انگلستان وفادار نمیماندند, املاک و دارایی شان مصادره شد. در حدود دو نیم ملیون جریب زمین, مزارع در خاک ایرلند, به ملاکها و نظامیانی داده شد که از کرامول جانبداری میکردند. به این ترتیب, دو سوم املاک و مزارع ایرلندیها بدست ملاکین انگلیسی درآمد. در چند ولایت و چندین روستا دست ملاکین ایرلندی از مزارع گرفته شد. هزاران خانواده فقیر ایرلندی از زمین محروم و آواره شدند, ملاکین انگلیسی و اجاره داران با آنها به صفت برده برخورد میکردند. سطح حاصلات پایین آمد؛ فقر و گرسنگی هزار ها ایرلندی را در دهات و روستها از بین برد.

بقول یک افسر انگلیسی: خورشید هرگز به هیچ ملتی که بدین گونه در کمال بدبختی باشد نتابیده است.

آیین کاتولیک در ایرلند غیر قانونی اعلام شد, تعداد زیاد کشیش کاتولیک کشته شد. پناهدادن به کشیشها, مجازات مرگ در قبال داشت. برای غیبت از مراسم یکشنبه در کلیسای پروتستان, مجازات سخت تعیین شد. ضابطان و مسولین دادگستری صلاحیت داشتند که اطفال پیروان آیین کاتولیک را به لندن بفرستند, تا در آنجا مطابق آیین پروتستان تربیه شوند. کاتولیکهای ایرلند مکلف بودند که عشریه کلیسای پروتستان را بپردازند. ایرلندیها از طریق صدقات و خیرات از کلیسای کاتولیک نیز حمایت میکردند. مشت اقلیت پروتستان بر جامعه کاتولیک ایرلند حاکم شد. اجاره بهای املاک به جبر و زور از دهاقین گرفته میشد. انگلیسها مقاومتهای پراگنده مردم را با حملات وحشیانه سرکوب میکردند. مزارع و املاک دهاقین را میگرفتند, انرا در اختیار ملاکین انگلیسی و اسکاتلندی قرار میدادند.

ایرلندیها برای حصول آزادی و پاک کردن سرزمین خود از لوث ناپاک متجاوزین, دنبال نیروی کمکی بیرون از مرز های خود میگشتند, در این زمینه از اختلافات قدرتهای اروپایی استفاده میکردند؛ آنها تمایل داشتند از رقابت هسپانویها, فرانسویها, آلمانیها و پرتگالیها, با انگلیسها استفاده کنند. از قدرت آنها به نفع خود علیه انگلیسها کار بگیرند. عبارت قدیمی ( گرفتاری انگلیسها, فرصتی است برای ایرلندیها ) مایه نگرانی انگلیسها میشد. انگلیسها این روش ایرلندیها را در حکم از عقب خنجر زدن میدانستند؛ آنرا با خشونت جواب میدادند. برای شکستاندن روحیه مقاومت و ازادیخواهی مردم ایرلند و جلو گیری از شورش آنها, ملاکین, خاوند ها و افراد ماجرا جوی انگلیسی و اسکاتلندی را در ایرلند جا بجا ساختند؛ زمین و املاک زراعتی و علفچر را مجانی در اختیار آنها قرار دادند. این اقدامات اختلافات فرقوی را در ایرلند ریشه دار ساخت. جوناتان سویفت نویسنده برجسته ایرلندی, در نوشته هایش از وضع مردم خود یاد میکند, فتنه و فساد انگلیسها را برملا میسازد, میگوید:

( هر چیز انگلیسی را بسوزان, جز زغال شان )

در مزار سنگ گور سویفت چنین میخوانیم: در این مزار جسم جوناتان سویفت است, که مدت سی سال رییس این کلیسا بود. اکنون دیگر, ناملایمات و تحقیر های وحشیانه, قلب او را آزرده نخواهد ساخت. ای رهگذر برو برو, و اگر میتوانی سرمشق بگیر, از کسی که نقش خود را مردانه اجرا کرد, در راه دفاع از آزادی.

دولت بریتانیا در جنگ با امریکایی ها درگیر بود, قوای خود را به امریکا انتقال داده بود, جزیره ایرلند خالی از حضور نظامیان انگلیسی بود. ایرلندیها, اعم از پروتستان و کاتولیک از این فرصت طلایی استفاده کردند, اختلافات را کنار گذاشته؛ با هم متحد شدند, این اتحاد از آنها نیروی عظیمی در برابر انگلیس ساخت؛ آنها را به قدرت و توانایی شان متوجه نمود. فرانسویها نیز با انگلیسها اعلام جنگ داده بودند, خطر حمله فرانسه به ایرلند میرفت. انگلیسها در موقعیت باریک و دشواری قرار گرفته بودند؛ ناچار از فشار بر ایرلندیها کاستند و تشکیل پارلمان مستقل را در ایرلند وعده دادند. ایرلند اسما مستقل شد, اما همچنان زیر سلطه نظام سلطنتی انگلستان باقی ماند.

قدرت و توانایی که در اثر اتحاد و وحدت نصیب ایرلندیها شده بود, آنها را بیشتر از پیش بیدار ساخت. سازمانی را بنام ایرلندیهای متحد تشکیل دادند که تمام فرقه ها و اقوام و گروه های ایرلندی را با هم نزدیک میساخت. قیامها و شورشهای آزادی خواهانه ای که, بعد از وحدت فرقه های مذهبی اتفاق افتاد, در هیچکدام نشانی از اختلافات دینی دیده نمیشد. انگلیسها سر فرصت از پخته شدن پروسه وحدت بین ایرلندیها جلو گرفتند. با حیله و نیرنگ آنها را به جان هم انداختند, و قیام مردمی را سرکوب نمودند. متعاقبا قیام سال 1798 را که بعد از سرکوبی قیام قبلی جان گرفته بود, و مسله اختلافات فرقوی در آن مطرح نبود, صرف قیام ملی بود, به خون کشیدند. انگلیسها بعد از گذر از تنگناها و دشواریها, مجددا بر فشار و تضعیقات خود بر ملت مظلوم و محکوم ایرلند افزودند. مطالبی که گفته آمد, توانایی قیام و مقاومت را از ملت ایرلند, در برابر ابر قدرت استعماری جهان گرفت, تا صد سال دیگر گوش انگلیسها از ناحیه مردم ایرلند راحت و ارام بود.

مبارزه پارلمانی

ایرلندیهای مبارز و قهرمان مجبور شدند, در روش مبارزه خود بر علیه استبداد و استعمار تجدید نظر کنند, به مبارزه پارلمانی که روش و اصول پر از خدعه و فریب بود, نبض آنرا انگلیسها بدست داشتند بپردازند؛ ایرلند به انگلستان ادغام شد. نماینده های ایرلند در پارلمان انگلستان کرسی یافتند.

نماینده های ایرلند, طرح خودمختاری ایرلند را بنام ( هوم رول ) مطرح کردند. طرح مذکور جنبه ای قانونی نیافت و مورد تصویب پارلمان بریتانیا قرار نگرفت. بار دیگر موج شورش و مخالفت در ایرلند اوج گرفت. حکومت بریتانیا با پرداخت رشوه به اعضای پارلمان ایرلند, که افراد دست نشانده در آن گرد آمده بودند, در سال 1800 فیصله الحاق ایرلند را با بریتانیا جنبه ای قانونی داد. پارلمان ایرلند منحل شد. نزدیکی و وحدت را میان فرقه های آیین کاتولیک و پروتستان از بین برد. پروتستانهای استان آلستر خود را از کاتولیکها جدا کردند.

این طرح که بعدا مطالبی تازه ای را در خود گرفته بود. بار دیگر در مجلس عوام پیش شد. قبل از این که به فیصله مجلس و سرنوشت طرح خودمختاری هوم رول بپردازم, لازم است مطالبی از جامعه ایرلند بگویم:

جامعه ایرلند در مدت یک قرن خاموشی و آرامش نسبی, از درون میجوشید؛ تحولات زیادی را آبستن بود:

ناسیونالیزم, نهضتی که ریشه های استعمار را در مستعمرات ردیابی میکرد, و ارامش را در مستعمرات بر هم میزد. قدرت استعماری بریتانیا که جهان را غارت کرده بود, در هر کجا با این نهضت مواجه بود. ناسیونالیستهای ایرلند متوجه شدند, ملت ایرلند وقتی روحیه رزمی خود را باز یافته میتواند و نیروی استقامت و پایداری را مقابل ابر قدرت استعماری پیدا میکند, که به گذشته های فرهنگی خود دسترسی داشته باشد, و به کمک آن هویت ملی خود را زنده بسازد. توده ها به فرهنگ گذشته ای خود مراجعه کردند, زبان گالیک را که ادبیات غنی دارد, شاخه ای از زبان سلتی است, در اثر فشار و جبر از شهر ها به دهات محدود و منحصر شده بود, آنرا دوباره به شهر ها برگرداندند و به زندگی مردم دخیل ساختند. تحول بزرگ فرهنگی در ایرلند به راه افتاد. مبارزین ایرلندی از خارج کمک دریافت نکردند, به این فکر شدند که زیر بنای جامعه و ملت ایرلند را از نو استوار بسازند. در سالهای قرن بیستم چهره ای ایرلند تغییر کرد, ایرلند جدید نسبت به سابقه خود تفاوت زیاد داشت. طرح پیشنهادی هوم رول یا خود مختاری ایرلند, چند بار به پارلمان بریتانیا کشیده شد. جر و بحث پارلمان روی طرح خود مختاری ایرلند, عمر کابینه ها را کوتاه ساخت. این مسله توجه اقشار و طبقات مختلف جامعه ایرلند را بخود معطوف ساخت, و نهضت ناسیونالیزم را در ایرلند تقویه کرد؛ و توده ها را به این نهضت نزدیک کرد. عده ای با مسله خودمختاری به دیده ای شک و تردید مینگریستند, و آنرا فرصتی برای استعمار میدانستند. جیمز کانالی یکی از مبارزین آزادی ایرلند, طرح خودمختاری را مسخره کردن آرمانهای ملی ایرلندیها میدانست. از نظر وی, نتیجه این طرح, جز پیش کشیدن و محقق ساختن گروهی بوروکراتها, بورژوا ها و ملاکهای جیره خوار استعمار در راس حکومت چیزی نیست. آنها برای حفظ موقف و امتیازات خود, به عنوانی سدی بین مردم و ستمگران واقع میشوند. حوادث بعدی در ایرلند, به این نظر مهر تایید گذاشت.

یک جوان ایرلندی بنام آرتور کریفیث, سیاست و روش تازه ای را پیش کشید بنام سین فاین به معنی ( خود ما ) معروف شد. ارتور هموطنان خود را به خود شان میخواند و توانایی های آنها را در وجود خود شان, در اتحاد و اتفاق آنها میدید. اعتماد به نفس را که مردم فراموش کرده بودند, دو باره نزد آنها زنده ساخت. افراد این گروه که شورش و قیام را موثر نمیدیدند, به روش پارلمانی نیز روحیه موافق نداشتند, آنها از اقدام مستقیم حرف میزدند؛ هدف آنها یک نوع همکاری با دولت بریتانیا بود. این شیوه و روش مورد قبول توده ای جوان ایرلند قرار گرفت.

دولت بریتانیا با وضع موانع گمرکی علیه ایرلند, منافع خورده بورژوا های ایرلندی را محدود, ودست و پای آنها را بسته کرد, ورود سرمایه های انگلیسی زمینه رقابت را برای آنها تنگ و منافع آنها را تهدید کرد؛ خرده بورژوازی ایرلند با دهاقین که اکثریت جامعه را میساختند همدست شدند, آنها را به دنبال خود کشیدند و به این نهضت پیوستند. جنبشها و احزاب کارگری نیز به برنامه نهضت علاقمند شدند. جنبشها و سازمانهای مختلف برای آزادی ایرلند, تشکیل و فعال گردید, از مهمترین آنها معرفی میگردد:

· جنبش یا حزب سین فاین ( تنها خود مان )

· سازمان یا جنبش ایرلندیهای متحد

· انجمن برادران جمهوری خواه

· ارتش شهروندان ایرلند

· سازمان مخفی داوطلبان ملی

ارتش شهر وندان ایرلند, به رهبری جمیز کانالی, یکی از پاسداران منافع کارگران, به حمایت و پشتیبانی کارگران پیشرو تشکیل گردید. آنها خواهان سوسیالیزم بودند. رهبری حزب را خانم کنستانس مارکیر ویچ, سوسیالیست انقلابی, مدافع جنبش زنان ایرلند به عهده داشت.

لینین این سازمان را نخستین ارتش سرخ اروپا نامید.

سازمان, برای جذب جوانان ایرلندی به صفوف خود, گروه قبیلوی ایرلند را که در واقع سازمان جوانان ایرلند بود, تشکیل داد.

جنبش داوطلبان که ریشه های گسترده اجتماعی داشت, دارای نیروی مسلح بود. استقلال کارگر ها و دهاقین در سازمانها و مبارزه آنها برای استقلال کشور, مبارزه مردم ایرلند را به سوی مبارزه طبقاتی میبرد

اکنون دنباله طرح هوم رول ( خود مختاری داخلی ) ایرلند را دنبال میکنیم.

مبارزات و قهرمانیهای ملت ایرلند را برای حصول آزادی میتوان در سه دوره یه بررسی گرفت:

· دوره نخست, شورشهای مسلحانه و خونین میهن پرستان که در سال 1916 بدون کوچکترین امید به راه انداخته شد.

· *دوره دوم, در سال 1918 با ایجاد پارلمان و حکومت موقت آغاز گردید.

· جنگهای چریکی در سالهای 1920 و 1921

طرح پیشنهادی هوم رول ( خودمختاری ایرلند ), بعد از رفت و برگشت از یک مجلس به مجلس دیگر, و جرو بحث زیاد, در 1914 برای تمام ایرلند به شمول ناحیه آلستر تصویب شد. آغاز جنگ جهانی اول, تطبیق آن را برای آینده ای نا معلوم به تعویق انداخت. ایرلندیهای قهرمان و از جان گذشته متوجه شدند که بریتانیا نقش دو گانه را بازی میکند. تدارک برای جنگ را در صدر اولویتها قرار داده اند, ملت مبارز و قهرمان ایرلند, به امید رسیدن به آفتاب درخشان آزادی, و وفای به عهد, که از دولتمردان و رهبران بریتانیا بدور است, به کمک انگلیسها برخاستند.

انگلیسها تصمیم گرفتند, جبرا از جوانان ایرلندی سرباز گیری کنند. ملت ایرلند به مخالفت برخاستند؛ ارتش شهروندان ایرلند, در هفته عید پاک در روز 24 اپریل سال 1916 تشکیل جمهوری ایرلند را در شهر دوبلن مرکز ایرلند رسما اعلام کردند. این قیام که پلان آن از قبل ریخته شده بود, به اشتراک سایر سازمانها که جمعا 800 نفر از جمله 70 زن بود برپا شد. اعلامیه استقلال جمهوری ایرلند را مبارزین برجسته ایرلند: کانالی, کلارک, پیرس و چهار تن دیگر امضا نموده بودند؛ اعلامیه را به دیوار دوبلن نصب نمودند. متن اعلامیه:

جمهوری ایرلند

از حکومت موقت جمهوری ایرلند به مردم ایرلند:

زنان و مردان ایرلندی: به نام خدا و بنام همه ای نسلهای گذشته ای که ایرلند میراثی بر سنتهای کهن ملی آنها است, ما همه ای شما فرزندان ایرلند را به پیوستن به پرچم ایرلند و به مبازره برای رهایی اش فرا میخوانیم.

جمهوری ایرلند که مبازران خود را در سازمان انقلابی مخفیش, « انجمن برادران جمهوری خواهان » و سازمانهای عمومیش, « داوطلبان ایرلندی » و « ارتش شهروندان ایرلند » سازمان و تعلیمات داده و با شکیبایی تمام به اصول آشنا کرده است, پس از انتظار مصممانه برای فرا رسیدن فرصت مناسب, اکنون موقع را مغتنم شمرده با حمایت از فرزندان تبعیدی خود در امریکا و متحدان شجاعش در اروپا, ولی قبل از هر چیز با اتکا به نیروی خویش, با یقین کامل به پیروزی, ضربه اش را وارد میکند.

ما اعلام میداریم که مردم ایرلند حق دارند مالک سرزمین خویش باشند و سرنوشت آنرا بدون هیچ مانع و راداعی خود در دست گیرند؛ ما حق حاکمیت ملی تقسیم ناپزیر ایرلند را اعلام میداریم. غصب چند صد ساله ای این حق توسط ملت و حکومتی بیگانه نافی این حق نیست و این حق فقط آنگاه از بین خواهد رفت که تمامی مردم ایرلند نابود شوند. حق آزادی ملی و حاکمیت ملی ایرلند حقی است که نسلهای ایرلندی یکی پس از دیگری بر آن تاکید کرده اند: دست کم شش بار در سیصد سال گذشته مردم ما حق مذکور را با مبارزه ای مسلحانه ای خود تایید نموده اند. بر اساس این حق بنیادی و با دفاع مسلحانه از آن بار دیگر به سراسر جهان اعلام میداریم که جمهوری ایرلند مستقل و حاکم بر خویش است, و ما زندگی خود و رفقای همرزم خویش را در گرو آزادی, رفاه و درخشش این ملت در بین دیگر ملل جهان میگذاریم.

« جمهوری ایرلند حق دارد که حمایت هر زن و مرد ایرلندی را بخواهد. این جمهوری آزادیهای مدنی و دینی, حقوق برابر و فرصتهای مساوی برای تمامی شهروندان تضمین مینماید و آماده است تا رفاه تمامی و خوشبختی ملت و همه ای احاد و افراد سازنده ای آنرا تضمین کرده, همه ای فرزندان ایرلند را به نحوی برابر در آغوش خود جا دهد, و اختلافات و جدایی ها را که میراث سلطه ای حکومتی بیگانه بر ما است, و اقلیتی را از اکثریت در گذشته جدا کرده است, بدور افگند.

« مادامی که سلاحهای ما شرایط استقرار حکومت ملی دایمی را فراهم کرد, حکومتی که نماینده ای تمامی مردم ایرلند و برگزیده ای همه ای زنان و مردان این سرزمین باشد, حکومت موقت که هم اکنون تشکیل شده, با برخورداری از اعتماد مردم, امور مدنی و نظامی جمهوری را اداره خواهد کرد.»

روز بعد سیل قوای نظامی بریتانیا به ایرلند سرازیر شد. این قیام را مانند سایر قیامها به خاک و خون کشید, رهبران آن را اعدام کردند.

این شکست و اعدامهای و خشونت های که در پی آن آمد؛ زندانها را از مبارزین پر ساخت. برخلاف, سازمان سین فایین را از لحاظ روحیه و افراد تقویت کرد. بعد از شکست قیام, نماینده های مردم از سراسر ایرلند جمع آمدند تا خط مشی برنامه سازمان سین فایین را از نو تعیین و مشخص نمایند. نماینده های گرد آمده با افکار و ایده های مختلف بودند, اما همه توافق نمودند که به بیانیه ای استقلال وفادار بمانند, برای حصول استقلال و آزادی در چوکات جمهوری مبارزه کنند. بعد از پیروزی, ذریعه ای همه پرسی, نوع حکومت را تعیین نمایند. سازمانهای که بیشترین رهبران و اعضای خود را از دست داده بودند, خیلی وقت در حالت پراگندگی بودند تا مجددا سازمان یافتند, و برای مبارزه در کنار سایر سازمانها قرار گرفتند.

در 21 جنوری سال 1919 ملت دلیر و با شهامت ایرلند خون قهرمانهای خود را گرامی داشتند, قهرمانان دلیر سازمان سین فایین, بار دیگر تشکیل جمهوری ایرلند را اعلام کردند. نماینده های برگزیده ملت ایرلند در مجمع ملی گرد آمدند, از مردم ایرلند خواستند:

« استقرار جمهوری ایرلند را بنام ملت ایرلند اعلام میداریم. خود و همه ای شهروندان ایرلند را موظف میدانیم که رسمیت دادن این جمهوری را به هر وسیله ای که در اختیار داریم, در عمل تحقق بخشیم. رسما اعلام میداریم که حکومت یک قدرت خارجی بر ایرلند تجاوز بر حقوق ملی ما است و ما این تجاوز را تحمل نمی کنیم. به پادگان انگلیس اخطار میکنیم که کشور ما را ترک گوید. »

مبارزین و آزادیخواهان ایرلندی میدانستند که در مقابل غول قدرت موفق نمیشوند. با قهرمانیهای خود تاریخ جزیره ایرلند را رنگین ساختند. هدف آنها از درگیری دایم با دشمن, پراگنده کردن نیرو های آن, توجه افکار عامه جهان به جنایات بریتانیا در ایرلند بود, زیرا دشمن برای جلوگیری از فعالیتهای سازمان مخفی ایرا زیاد تلاش میکرد. یکی از مامورین انگلیس به مقامات مافوق خود از اوضاع ایرلند چنین گزارش میدهد:

مامورین شهربانی استعفا میدهند, تا کنون 560 نفر ترک خدمت نموده اند. بهترین مغز ها به نفع سازمان سین فایین همکاری میکنند. تا کنون 100000 سرباز مسلح تشکیل گردیده است, انضباط خوبی دارند, افسران بسیار لایق آنها را فرماندهی میکنند.

گزارش دهنده در قدرت سازمان ایرا مبالغه میکند, با این کار میخواهد توجه دولت بریتانیا را جلب کند تا نیروی اضافی به ایرلند اعزام نماید.

بعد از صدور اعلامیه فوق, داوطلبان ارتش بنام ارتش جمهوریخواه ایرلند نامیده شدند, مخفف نام آن( Ira. Irish Republican Arm) , با تمام موسسات و تشکیلات بریتانیایی قطع رابطه کردند, , و در سرتاسر ایرلند به مبارزه مسلحانه دست زدند. جزیره کوچک ایرلند میدان جنگ شد. اولین حمله خود را به شهربانی سلطنتی ایرلند آغاز کردند. تا سال 1920 تعداد داوطلبان سازمان ایرا ازی 3000 فرد مسلح به 15000 ارتقا یافت. ابرقدرت جهانی با استفاده از تمام امکانات و قدرت نظامی خود, علیه افراد محدود گرد آمده در چند سازمان کوچک, ولی با اراده و با ایمان به جنگ پرداخت.

دولت بریتانیا که در گیر جنگ جهانی اول و مصایب و بدبختیهای بعد از جنگ بود, بعد از ارعاب, قتل و وحشت, منشور هوم رول را در دسامبر سال 1920 اعلام کرد؛ نماینده های ایرلند را که بیشتر شان منافع خود را در نزدیکی با بریتانیا میدیدند, در فضای ارعاب و تهدید وادار ساخت که اعلامیه جدید را بپزیرند و آنرا امضا نمایند. قانون مذکور جزیره ایرلند را به دو قسمت شمالی و جنوبی از هم جدا ساخت. به اساس این فیصله, استان آلستر از ایرلند جدا شد, متحد اسکاتلند, ویلز و انگلستان, جز اتحادیه بریتانیای کبیر قرار گرفت. افکار عامه جهان, این اقدام دولت بریتانیا را نکوهش کرد. در استان آلستر که به اساس این فیصله, ایرلند شمالی شناخته شد, انتخابات صورت گرفت, پارلمان جدید تشکیل گردید. این فیصله ایرلندیها را مصروف ساخت. در تمام سازمانهای آنها دو دستگی و افتراق پدید آورد. دسته ای که با تصویب مذکور موافق بودند, در جنوب ایرلند به تشکیل حکومت پرداختند, و زیر سلطه ای دولت بریتانیا باقی ماندند. دولت بریتانیا, دولت جدید را در ایرلند جنوبی تقویت کرد تا مخالفین و آنهای که با تصویب مذکور مخالف بودند, درگیر شود. جنگ داخلی در ایرلند درگرفت. در استانه جنگ داخلی, ارتش دولت ازاد 12000 و جبهه جمهوری خواه ایرلند 5000 عضو مسلح به جان هم افتادند. قهرمانها و مبارزین ایرلندیها با نهایت قساوت و بیرحمی هم دگر خود را کشتند. خون بهترین مبارزین خود را ریختند. اعدام های دسته جمعی را سازمان دادند, زندانها ها را از وجود آزادیخواهان و وطن پرستان پر کردند. هر چه در توان داشتند, علیه همدگر خود بکار بردند. دولتمردان بریتانیا در چوکیهای خود نشسته, اوضاع را که طبق مراد شان پیش میرفت, نظارت کردند. سری که شور وطن پرستی داشت در جای نماند, قلبی که برای ایرلند میزد, از تپش ماند, جنگ داخلی پایان یافت. ایرلندیها در چوکات مقررات دومنینهای بریتانیا به مبارزه ادامه دادند, دولت بریتانیا مجبور شد قانون دومنیونهارا تغییر داد. ایرلند جنوبی آزادیهای بیشتری بدست آورد.

استان آلستر

در سطور قبل اشاره شد که آلستر یکی از استانهای چارگانه ایرلند است, استان آلستر در شمال جزیره ایرلند موقعت دارد. دارای 1789000 ملیون نفوس و 13843 کیلو متر مربع مساحت, 20 در صد کل جزیره ایرلند را تشکیل میدهد.

مبارزه و قهرمانی ملت آزاده ایرلند, تلاش و کوشش دولت مردان بریتانیا را ,برای بلعیدن جزیره ایرلند به ناکامی مواجه ساخته بود. دولت بریتانیا برای اینکه بعد از قرنها تجاوز و حاکمیت غاصبانه در ایرلند, دست خالی بیرون نشده باشد, در قرن نزده, دسیسه و توطه تجزیه ایرلند را طرح کرد. خاوند ها و ملاکین و افراد انگلیسی و اسکاتلندی را در استان آلستر جا دادند. املاک مزروعی را از دهاقین ایرلندی غصب و مجانی در اختیار آنها گذاشتند. پیروان آیین پروتستان را در این استان حمایه کردند. اقشار بورژوازی و بیروکراتهای ایرلندی که منافع خود را در حاکمیت انگلیسها میدیدند, از این فرصت استفاده کردند, سرمایداران و ملاکین بریتانیایی به همکاری آنها, صنایع را در استان آلستر انکشاف دادند. کارخانه ها و فابریکه ها یکی بعد دیگر به فعالیت آغاز کرد. این توجه که نیمکاسه زیر کاسه داشت؛ استان آلستر را از لحاظ رشد اقتصادی و فرهنگی, نسبت به سایر استانها و شهرستانهای ایرلند که مردم در فقر و بدبختی دست و گریبان بودند, زندگی بخور و نمیر توده ها از طریق دامداری و کشاورزی تامین میشد, در سطح بالا قرار داد. و آلستر مسیر جدا از سایر استانها را در پیش گرفت. در 80 درصد خاک ایرلند, آیین کاتولیک با شیوه های قرون وسطایی, حاکمیت خود را حفظ, و این فاصله را بیشتر ساخت. ظاهر قضیه حاکی از آن بود:

اقلیت پیروان آیین پروتستان, توسط اکثریت پیروان آیین کاتولیک در معرض خطر قرار داشتند. دولت بریتانیا حمایت از این اقلیت را وجیبه خود میدانست. از همین رو حاکمیت7 درصد پروتستان, بالا 90 درصد کاتولیک به جبر و فشار تحمیل کرد. به جز مواردی که عمال, گماشته ها و ایرلندیهای طرفدار بریتانیا, آتش اختلافات مذهبی را برجسته میساختند, در استان آلستر در مدت 14 روز 22 نفر کاتولیک را قتل نمودند, 9000 نفر کارگر را از کار اخراج و 30000 نفر را از منابع معیشتی محروم ساختند, و هزار های دیگر را از خانه و کاشانه شان راندند. ایرلندیها را در دو صف مقابل هم قرار دادند, و از آن نفع برداری کردند. خانه ها, مغازه ها و دارایی های کاتولیکها را در استان آلستر به آتش کشیدند.

ادعای فوق را که رسانه های بریتانیایی تبلیغ میکردند, و دولت مردان و پارلمان بریتانیا خود را با آن مصروف میساختند, وحدت و یکپارچگی توده ها و کارگر های ایرلندی در یک صف واحد, برای افشای دسایس و توطه های دشمن مشترک, از بنیاد باطل ساخت, و روی طراحان و حامیان آنرا سیاه کرد. قیام سالهای 1912 _ 1914 نقاب از چهره انگلیسها برداشت, ادعای پوچ و میان تهی آنها را برای جهانیان آشکار ساخت.

سرگردان ساختن طرح پیشنهادی هوم رول در تالار مجلسین پارلمان, جز وقت کشی هدفی نداشت. این سرگردانی فرصتی را مساعد ساخت تا رهبران استان آلستر که موجودیت خود را در زندگی مشترک با سایر هموطنان خود در خطر میدیدند, موافقت خود را جدا از سایر هموطنان خود اعلام کنند؛ سرانجام آنچه در دیگ بود در کاسه آمد: در صورتیکه طرح مذکور برای کل جزیره ایرلند قانونی هم شود, از آن پیروی نخواهند کرد و آنرا نمی پزیرند. در صورتی که بالای آنها تحمیل شود, رهبران مذکور دست به شورش خواهند زد, و از دولت آلمان تقاضای کمک مینمایند. طبقه ثروتمند و حزب محافظه کار بریتانیا با قانونی شدن طرح برای کل ایرلند مخالف بودند. بریتانیایی ها, پولهای کلانی را به استان آلستر انتقال دادند. تمام طبقات بالایی بریتانیا با دولت موافق بودند. افسران عالی رتبه ارتش بریتانیا نیز از ادعا و اعتراض سران استان آلستر حمایت کردند. بصورت مخفی مقدار کافی اسلحه به آلستر انتقال دادند. اعضای برجسته حزب محافظه کار علنا از طرح رهبران استان آلستر حمایت کردند. در این مورد مثل سایر موارد, از حاکمیت قانون و احترام به آن, پیروی از اصول پارلمانی, چشم پوشیدند و آنرا زیر پا کردند؛ وقیحانه از تجزیه طلبان که خود آنها را دسته کرده بودند, حمایت کردند. بعد از این که آمادگیهای سیاسی و نظامی برای تجزیه استان آلستر تکمیل گردید, طرح هوم رول نیز تصویب شد. درگیری جنگ جهانی اول مسله خودمختاری ایرلند را مانند بسیاری امور دیگر فاقد ارزش ساخته, برای مدت مدیدی در گوشه ای انداخت. سرانجام در دسامبر سال 1920 تحقق یافت. شش ناحیه شامل استان آلستر, زیر نام ایرلند شمالی, از خاک ایرلند بریده شد؛ در پهلوی سایر متحدین بریتانیای کبیر پیوست.

نگاهی به مبارزات و قهرمانیهای ملت غیور و آزادیخواه ایرلند

مبارزه چند هزار آزادیخواه پراگنده, فاقد امکانات تسلیحاتی و نظامی, در مقابل نیروی عظیم ابر قدرت استعماری جهان, به هیچ وجه قابل مقایسه نیست. روی این اصل از این استقامت و پایداری, انتظاری جز این نمیتوان داشت. عظمت و بزرگی و قهرمانی ملت ایرلند در مطالبی نهفته است که مختصر به آنها میپردازم:

· تاریخ بشر ملتی را نمیشناسد که مانند ملت ایرلند مورد ظلم و ستم قرار گرفته باشد. برای بقای حیات انسان جای دو عنصر: آب و هوا تعویض ناپزیر است, بیمورد نیست اگر گفته شود که برای مبارز ایرلندی عنصر سومی نیز مطرح است, این عنصر آزادی و آزادگی است که همچون آب و هوا تعویض ناشدنی است.

· گفته فوق را مبارزه خستگی ناپزیر ملت کوچک و فقیر ایرلند در طی 750 سال در برابر تجاوز قدرت نابرابر صحه میگذارد.

· رشد نفوس در جهان امری مسلم است. ارقام موجود, رشد نفوس را در نقاط مختلف جهان به فیصدیهای مختلف بازگو میکند. برخلاف, رشد نفوس در جزیره ایرلند, بنا به عواملی که ذکرش رفت, و تکرار آنرا لازم نمیبینم, منفی بوده, سالها وقت لازم بود تا رشد بطی نفوس, کاهش و نقصان آمده را جبران کند. این کندی و بطالت, یکی از انگیزه های حاکمیت و تسلط طولانی استعمار, در ایرلند بود.

· سیاست استعماری انگلیسها در ایرلند, جلو رشد اقتصادی و فرهنگی آن سرزمین را گرفت: دولت بریتانیا مزارع وکشتزار های ایرلندیها را به ملاکهای انگلیسی داد, ملاکین مذکور اکثرا در انگلستان زندگی میکردند. برای بهبود وضع مزارع که مفت و مجانی در اختیار شان قرار گرفته بود توجه نداشتند. حاصلات مزارع از طریق اجاره داران به جبر و زور جمع آوری و به انگلستان انتقال داده میشد.

· حزب کارگر بریتانیا که از جمله قوی ترین احزاب کارگری در اروپا بود, دارای سازمان منضبط و قوی بود, از استقلال و امکانات خوبی برخوردار بود. در مبارزه و قیام طبقه کارگر ایرلند بیتفاوت ماند, از سیاست و روش دولت بریتانیا پشتیبانی کرد.

· همسایگی ایرلند با بریتانیا, دور بودن آن جزیره از نقاط داغ مبارزه بر ضد قدرتهای استعماری, سبب شد که به نهضت آزادی خواهی ایرلند از بیرون کمک نرسد.

· دولت اتحاد شوروی از حد اقل کمک به نهضت ازادیخواهی ایرلند خود داری کرد. سازمانها و احزاب کارگری ایرلند نماینده ای به ماسکو فرستادند, از دولت انقلابی تقاضای کمک نمودند. دولت اتحاد شوروی بنا به مشکلات و پرابلمها, از دادن کمک به هیت ایرلندی خود داری کرد. هیت دلایل اتحاد شوروی را موجه دانست, صرف تقاضا کرد که با صدور اعلامیه ای از مبارزه آنها جانبداری کند تا توجه جهان به وضع ایرلند جلب شود, هیت ایرلندی از آن هم بی بهره ماند, دست خالی برگشت.

· ملت ایرلند مبارزه آزادیخواهی را قبل از وقت شروع کرده بود, به این فهم, که هنوز ضربات کوبنده و مرگباری نهضتهای آزادیخواهی در جهان, به پیکر فرسوده ای قدرتهای استعماری وارد نشده بود. زیرا نهضتهای آزادیخواهی در دنیا, هنوز قدرت و توانایی لازم را کسب نکرده بودند. احزاب کارگری و نیرو های مترقی نیز آماده دفاع و کمک به آنها نبودند.

· تجزیه ایرلند زمینه های وحدت و نزدیکی کارگر ها را از بین برد. کارگر ها با پیشآهنگان مسلح بی ارتباط ماندند.

· بمباران شدید, قتل عام, خشونت, موجب خوف و ترس شد, در صفوف نهضت سستی آورد.

· جنبشهای به پا خاسته در ایرلند, زیادتر به مسایل نظامی توجه داشتند, به مسایل سیاسی برای جلب توده ها در صفوف نهضت کمتر توجه بعمل میآوردند.

· نهضت آزادیبخش نسبت ضعف اقتصادی, توجه توده ها را جلب کرده نتوانستند. حاکمیت قوای بریتانیایی آبهای اطراف جزیره ایرلند, را در محاصره خود داشت؛ سلاح و مهمات بدسترس مبارزین ایرلندی قرار نگرفت.

· رهبران با تجربه و کوره رفته یا نیست و نابود شدند و یا در زندانها پوسیدند. نهضت از فقدان رهبری دچار ضعف شد.

· قیام ازادیخواهی در شهر ها تمرکز داشت, نیرو های که نهضت را تقویه میکرد, در روستا ها و دهات ذخیره بود؛ نهضت آنها را در صفوف خود تنظیم کرده نتوانست.

· حمایت نظامی و اقتصادی از منافع مشت اقلیت بورژوا های ایرلندی که تحت روپوشی: حمایت و دفاع از اقلیت پروتستان در مقابل اکثریت کاتولیک صورت گرفت, رشد اقتصادی ایرلند را نامتوازن ساخت؛ رشد اقتصادی را محدود به استان آلستر ساخت. در سایر استانها کشاورزی با شیوه و روش عنعنوی توام با ففقر و بدبختی ادامه یافت.

· بورژوازی ایرلند, اعم از کاتولیک و پروتستان, استقلال کشور, قهرمانیها و فداکاریهای ملت را برای دسترسی به بازار آزاد بریتانیا و سود بیشتر فدا کردند.

· بانکها و موسسات مالی ایرلند که تابع سیاستهای مالی و پولی دولت بریتانیا بودند, با استفاده از مساعدتهای دولت بریتانیا, سرمایه های ملی را از ایرلند بیرون کردند, در مستعمرات بریتانیا که مفاد بیشتر میداد, انتقال دادند.

· تامین حاکمیت 7 درصد پیروان آیین پروتستان بصورت غیر عادلانه, توام با تعصب و زور, بالای 90 درصد ایرلندی پیرو آیین کاتولیک, محروم کردن کاتولیکها از تمام حقوق مدنی و اجتماعی, استفاده از زور و فشار در برابر خواستهای مردم, به بدبختیهای اجتماعی دامن زد و توده ها را به جان هم انداخت.

· ایجاد موانع و مشکلات در برابر صادرات ایرلند و جلوگیری از ورود اجناس مشابه از ایرلند در بازار های داخلی و مستعمرات بریتانیا, صنایع بافندگی ایرلند را خصوصا نساجی پشمی که تازه جان گرفته بود؛ سقوط داد. بورژوازی ایرلند به حمایه و کمک افراد ثروتمند بریتانیا, واردات ایرلند را محدود به بریتانیا ساختند, از این راه سود هنگفتی به جیب زدند. رشد اقتصادی ایرلند را به رکود مواجه ساختند.

· در اثر انکشاف سریع صنایع پشمی در بریتانیا, تقاضا به پشم بلند رفت. ملاکین بریتانیایی که هزار ها جریب زمین را در ایرلند در تصرف خود داشتند, مزارع خود را به علفچر برای تربیه گوسفند تبدیل کردند. این اقدام سبب قلت مواد غذایی شد؛ فقر و بدبختی را بیشتر از پیش ساخت. زمان زیادی سپری شد تا دامداری جای کشاورزی را گرفت. چون دامداری نسبت به کشاورزی نیروی کار کمتر نیاز دارد؛ لذا تعداد زیاد دهاقین نان خود را از دست دادند, به تعداد گرسنه ها و بیکار ها افزود گردید.

· اخراج هزار ها کارگر پیرو آیین کاتولیک از کار, اقدامات خرابکارانه پولیس, عمال و گماشته های دولت بریتانیا, در غارت مغازه ها, گارگاه ها, مزارع و حریق خانه ها و ابادیها, منبع معیشت هزار ها نفر را از بین برد, بیکاری در ایرلند به 25 درصد افزایش یافت.

· مردم برای دسترسی به امکانات و سهولتها, برای بدست آوردن سود بیشتر, بیشتر از پیش به دولت بریتانیا وابسته شدند. این روش سبب شد که مردم منافع ملی خود را برای رسیدن به امکانات فوق نادیده بگیرند.

· دولت بریتانیا با صدور اعلامیه و تحمیل آن به ملت ایرلند, جزیره ایرلند را تجزیه کرد, با استقرار و تقویه حکومت در جنوب ایرلند جنگ داخلی را مشتعل ساخت. حکومت ازاد 77 + 234 مبارز و قهرمان جمهوریخواه را اعدام کرد. تعداد 12000 نفر را زندانی ساخت. دولت موقت در شش ماه به مراتب بیشتر از بریتانیایی ها در جریان جنگهای ازادیبخش, قهرمانان ملی ایرلند را از بین برد. در سال 1922 تعداد 1800 نفر را به محاکمه کشیدند. از امکانات و کمکهای انگلیسها, برای نابودی هموطنان خود استفاده کردند.

· دولت بریتانیا بعد از دادن خودمختاری به مردم ایرلند, برای رضایت خاطر ملاکین بریتانیایی, املاک آنها را در ایرلند خریداری کرد, وجوه مذکور را چندین نسل با تهدید و فشار از دولت ایرلند گرفت.

· رهبران کلیسای کاتولیک, به اساس تبلیغات دولت بریتانیا, رگه های افکار و اندیشه های سوسیالستی را در میان رهبران جنبش کارگری احساس کردند. نقش و رول فعال آنها را در نهضت رهایی بخش, خطری برای آینده خود دیدند. آنها را کافر گفتند. همکاری خود را با نهضت بریدند. به اساس تصمیم کلیسا, سازمان ایرا بخش بزرگ اعضای خود را در دهات و روستا ها از دست داد.

دولت بریتانیا با استفاده از امکانات و توانایی های خود, برای سرکوب کردن قیام ملت ایرلند از هیچ جنایت و اعمال خلاف حقوق بشر کوتاهی نکرد. برای مغشوش کردن افکار عامه جهان و خاموش ساختن صدای اعتراض مردم ایرلند, به پخش جعلیات و اکاذیب میپرداخت. آزادیخواهان ایرلندی را مشتی اوباش معرفی میکردند که علیه نظم و امنیت در جزیره ایرلند دست به فعالیهای تخریبی میزنند. افراد مذکور بر ضد پیروان آیین پروتستان میشورند.

یاداشتها و گزارشاتی که واقعیتها را بازگو میکنند, پرده از روی حقایق برمیداردند, نویسنده آنها عمال دولت بریتانیا است. متن زیر را چون شمعی در این تاریکی روشن میکنم تا حقایق تحریف شده را روشن بسازد.

سر تیپ انگلیسی سر هنری لاوسن مینویسد:

( ارتش جمهوریخواه ایرلند ظاهرا هیچ دزد و گردنکشی را در صفوف خود ندارد, و کشتن افراد پولیس و دیگر ماموران که گاه به شکل وحشتناک انجام میگیرد, یقینا کار افراد ایرا است که بنا به دستور های نظامی عمل میکنند. اینان جوانانی هستند که هیچگونه کینه ای خاصی نسبت به قربانیان خود ندارند, پرونده ای گذشته ای آنها پاک است, و شکی نیست که برای نخستین بار در زندگی خود دست به خونریزی میزنند. در پشت سازمان ایرا روحیه یک ملت ستوار ایستاده است که بدون شک طرفدار کشت و کشتار نیست.)

انصاری

08.09.2012