دعا٬ فلسفه نماز٬ قرآن فارسی٬ شب زنده داری




راز نیاز

                     صوتی        تصویری                          

__________________________

 فلسفه نماز

                     صوتی        تصویری                                          

__________________________________________




   www.akhar-zaman.com   

   www.khanjany.com  

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

 

۹۵۱- پس اگر فرموده که بهشت را از علم انسان برایش می آفریند پس فرق بهشت و دوزخ جز فرق علم و جهل و معرفت و حماقت نیست. "خوشا به خواب و خوراک علما و بدا به شب زنده داری و عبادت حمقاء." علی(ع)


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۵۳۷- اکثر فلاسفه اسلامی همچون شیخ سهروردی و ملاصدرا به خوانندگان فلسفه خود شدیداً توصیه کرده اند که قبل از مطالعه به چله نشینی و ریاضت بپردازند وگرنه با مطالعه حکمت آنها، گمراه می شوند!؟ آیا این عجب نیست؟ چرا باید دانستن حکمت، دین و ایمان را به خطر اندازد؟ مگر رسالت حکمت، تحکیم مبانی دین و ایمان و اعتقادات نیست؟ پس این هراس چه معنائی دارد؟ چرا خوانندگان آثار فلسفی جملگی یک شبه کافر می شوند و حداقل تقوا را از دست و دل می نهند؟ این نیز حجت آشکار دیگری بر ماهیت شیطانی فلسفه هاست


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۳۸- چرا شب زنده داری در قرآن کریم از اهم عبادات است؟ زیرا عارفان در ظلمات شب موفق به دیدار حق می شوند. و این یک اصل دیالکتیکی است: دیدن در ظلمات و کوری در روز! بود در نبود!

www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۴۲- و امّا آيا شرايط دريافت و پذيرش ذكر و حفظ آن و تعالی آن چيست؟ و چرا بسياری بواسطه ذكر قلبشان را خدا باطل می سازد و سرنگون می شوند كه درباره انواع اين واژگونی ها در كتاب قيامت نامه به تفصيل سخن گفته ايم

۱۴۳- بدان كه هم درك و دريافت قلبی ذكر درجات دارد و هم ظهور و بروز و متجلّی كردن آن از دل. اصلاً امر تقيه كه امر اول مذهب اماميه است برای اهل ذكر است. زيرا پيروان اين مذهب اگر حقيقی باشند، ذاكرانند زيرا متصل به كانون ذكر خدا در عالم ارض هستند كه امام است. اينست كه شديداً سفارش شده كه اين ذكر را در نزد نااهلان بروز ندهند. آيه «و ان يكاد» اشاره به همين مسئله دارد كه پيامبر در حال تجلی ذكرش بواسطه شياطين نگاه كافران مورد تهاجم قرار گرفت كه نزديك بود او را بكشند كه در اين آيه درمی يابيم كه ظهور ذكر از دل ذاكر چه واقعه بزرگ و ماورای طبيعی است كه كافران با آنكه باطناً حقانيت آن را باور دارند ولی با زبانشان انكار می كنند و ذاكر را ديوانه و جادوگر می خوانند و می خواهند اين نور را بدين طريق خاموش كنند. همانطور كه در قرآن كريم آمده كه چون خداوند را خالصانه و عاشقانه ياد كنيد ديگرانی كه در دلهايشان مرض است صورتشان سياه می شود و چه بسا خصومتشان را آشكار می كن


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

 

۱۴۰- و امّا قرآن كريم بر اساس چه معقولاتی بشر را دعوت به ذكر می كند؟ كل قرآن به يك لحاظ چيزی جز بيان سمعی- بصری و كودكانه از جهان هستی و پديده ها نيست. يعنی هر چيزی در اين جهان منشأ ذكر است چرا كه مظهر صفات و اراده الهی است كه اين صفات همان صفات آن اسماء هستند. يعنی كل جهان هستی حضور خداست. اصلاً «بودن» اساس همه ذكرهاست و تأمل در اين مسئله كه «اصلاً چرا چيزی هست بجای اينكه نباشد» خود منشأ ذاتی اذكار و اسماءالله است. ولی بدبختانه آدمی دچار مرضی مرگبار به نام عادت است كه براستی صفتی منهدم كننده است كه در اساس همه عادات بشری همانا عادت به بودن است و عادت كردن به موجودات جهان و از همه مهلكتر عادت كردن به خويشتن. و اين ذات غفلت و نسيان و هلاكت بشر است. و انسان اهل ذكر از اين عادت ظلمانی نجات يافته است و نيز هر كه در ارتباطی با او قرار می گيرد به تدريج از اين ظلمت خارج می شود و هر چيزی را تازه و بديع و بكر می يابد و بلكه هر بار هم كه به چيزی واحد رجوع می كند آن را بتازگی آفريده شده می يابد. يعنی بر واقعيت جهان وارد شده است و از كوری و خواب بيرون آمده است. پس مپندار كه زندگی ذاكرانه يك زندگی تخيلی و رؤيايی با جلوه های ويژه سينمايی است. يعنی اگر بخواهيم ذكر و قرآن را تبيين فلسفی كنيم جز رئاليزم محض نامی دگر ندارد. منتهی رئاليزم خلّاق و بی پايان. و اين همان دريافت حركت جوهری است كه ملّاصدرا برای اثباتش به جای رجوع به ذكر و حكمت محمّدی به ارسطو و افلاطون پناه جسته است


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۳۷- پس بدان دين محمّد جز ماجراهای ذكر نيست چرا كه كتابش جز ذكر نيست. پس اگر بی ذكری، از حلقه دينش خارجی. پس فكری به حال خويش كن. و مگو كه ذكر مخصوص عارفان است زيرا خداوند در كتابش فرموده كه اين ذكريست كه برای جميع مردمان است. و بدان كه حال كه دانستی فقط كافيست كه جداً بخواهی. زيرا دين محمّد دين خواستن است نه، توانستن. زيرا محمّد رحمت خدا بر عالميان است: ما تو را نفرستاديم مگر اينكه رحمتی باشی بر همه مردمان. خواستن همان و اجابت شدن همان! اينست معنای رحمت محمّدی كه شاه كليدش همان صلوات است. صلواتی آگاهانه و عاجزانه و خاشعانه. پس بخواه كه به ذكر محمّدی ملحق شوی و از آل محمّد گردی. يعنی زنده به روح شوی چه گبر و يهود باشی، چه سنی و شيعه، چه مرد و چه زن، چه گناه كار و چه بي گناه! رحمت محمّدی را باور كن كه از تو جز نجاتت نمی خواهد


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۳۵- هيچ كس و هيچ شيئی در كائنات نيست كه انسان اهل ذكر را نشناسد و اينست كه زمين و آسمانها و هر آنچه بين آنهاست مُسخّر وجود انسان ذاكر است كه كاملترينش امام مبين است كه قطب عالم امكان است زيرا كسی كه خدا را در خويشتن به ياد آورد و بشناسد همه او را می شناسند و تشخيص می دهند زيرا خدا نور و ذات موجودات است و انسان ذاكر كانون و منور به اين نور است پس بدان كه عرفان و همه مقامات معنوی و همه درجات علم و حكمت از ذكر است. انسان بی ذكر انسان بی وجود است

۱۳۶- اگر می خواهی براستی بدانی كه آيا اهل ذكر هستی يا نه و به چه ميزانی هستی يا نيستی كافيست كه ببينی وقتی نامی از خداوند را بواسطه هر يك از اسمايش بر زبان می آوری در دلت چه خبر می شود. آيا اصلاً خبر و اثر و جنبشی بر پا می شود يا نه كه كمالش همانی است كه مولوی گفته كه چون نامش را برند جان می سپارند و اين افسانه نيست. باور كن تا چاره ای به حال خويش كنی


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۳۰- از جمله ويژگی انسان اهل ذكر اينست كه با همه صاحب نظران الهی در عالم ارض و سماء در پنهان يا آشكار به طور يك طرفه يا متقابلاً مربوط می شود و از اخبار عالم و آدميان مطلع می گردد زيرا به نور ازلی پيوسته و به هسته مركزی هستی ملحق است. ابن عربی در گزارشی می فرمايد كه در فاصله بين كوه قاف (دماوند) و دريا (خزر) ماری عظيم الجثه زندگی می كند كه يكی از مأموريتهای او اينست كه اوليای الهی را از اخبار عالم غيب آگاه سازد

اينجانب همانطور كه در زندگينامه ام متذكر شده ام با چنين ماری در حاشيه رود هراز برخوردی حيرت آور داشتم كه به صورت وحی مرا از رازی كه بين آدم و حوا در بهشت گذشت باخبر نمود. كه ماری به اين بزرگی نه ديده و نه شنيده بودم كه اين مار درست بالای سرم و در گوشم ضجه ای مرگبار كشيد و رفت. مدتی به طول انجاميد كه حقيقت اين ضجه را در دلم معنا كردم و در واقع به ياد آوردم به قدرت ذكر! زيرا يكي از بزرگترين محصولات ذكر، قدرت خلّاقه تفكر و مكاشفه فكری است كه به تأويل قرآن می رسد كه نور ذكر را به سخن و عقلانيت می كشاند. انسان اهل ذكر با كل جهان هستی مرتبط است و انسان بی ذكر محبوس در تن خويش است و منقطع از حيات و هستی جها!ن

۱۳۱- هيچ حادثه ای بزرگ يا كوچك به طور اتفاقی و بيهوده در زندگيمان رخ نمی دهد و حتی هيچ شيئی به طور اتفاقی و عبث در اطراف ما حضور ندارد اعم از سنگ و چوب و درخت و كوه و پرنده و حشرات تا چه رسد به آدمها. ولی راز حضورشان و پيامشان برای ما جز به قدرت ذكر و تفكر ذاكرانه حاصل نمی آيد. زيرا هر چيزی آيه خداست پس به آدمی نظر دارد و برايش پيام و رازی نهفته دارد

۱۳۲- يكی ديگر از ويژگی و بركات وجودی اهل ذكر اينست كه چون كسی آنان را ياد كند اين ياد خود مشمول نزول درجه ای از ذكر می شود و اگر كسی آنان را دوست بدارد به مقامشان می رسد يعنی ذاكر می شود. ياد كردن انبياء و اولياي الهی از همين روی سفارش شده است كه خير و بركات كثير صلوات محمدی از اين جمله است و بلكه اصلاً معنای اين صلوات اينست كه: خدايا بر محمد و هركه ملحق به اوست نازل شو، فرودآی، نظر كن و... كه همه اينها به معنای طلب ذكر است زيرا محمد در آخرالزمان براي امّتش كه كل بشريت است تنها كانون اشاعه و نزول ذكر می باشد. يعنی هر ذكری كه بر قلبی نازل می شود از جانب محمّد و آل اوست. يعنی همه اذكار الهی دارای ماهيت محمّدی است. زيرا محمّد حبيب اوست، پس ذكر خود خداست و حتّی همه اذكاری كه بر انبياء سلف نازل شده محمّدی است. چرا كه همه انبياء برای خاتم و اكمل خود يعنی محمّد مبعوث شده اند. يعنی محمّد مقصود ذاتی هر ذكری است. پس بدان كه صلوات طلب ذكر است و اگر به اين نيّت نباشد الفاظی بی محتواست. از اين منظر بهتر به اهميت صلوات در فرهنگ اسلامی و ادعيه ائمه اطهار پی مي بريم كه متأسفانه عموماً تبديل به شعاری بيهوده گشته است و می پندارند منظور از صلوات بر زبان راندن الفاظ آن است. پس در حقيقت صلوات اسلامی ترين و محمّدی ترين و نيز جهانی ترين و همچنين مبرم ترين و روحانی ترين و نجات بخش ترين نجاتهاست كه در حقيقت طلب خلق جديد است كه به زبان ساده اينست كه: خدايا مرا به نور محمّدی آدم كن


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۱۹- و امّا ذكر ديگری وجود دارد كه واقعه ای جمعی بين مؤمنان ذاكر است كه منجر به نزول ذكری پايدار می شود به مصداق اين آيه در سوره مجادله كه چون عده ای از مؤمنان گرد هم آيند و اسرار خود را نجوا كنند خدا با آنان خواهد بود و همواره تا قيامت با آنان خواهد ماند. اين نوع ذكر مربوط به محفل انس و حلقه اهل ذكر و عرفان است كه معمولاً عده ای مريدان بر گرد شيخ ذكر خود جمع می آيند و دلها را بر محورش متحد می كنند كه منجر به نزول ذكری می شود كه اين ذكر گاه به شهود می انجامد. بهرحال طبق آيه مذكور ذكری كه حاصل می آيد دائمی است چون می فرمايد «هركجا كه باشند با آنهاست» و اين عين مصداق دائم الذكر بودن است كه دل خانه خدا شده است و دائماً به ياد خدا و با او همزيست شده اند.

۱۲۰- ياد خالصانه خدا در هر جمع واقعاً مؤمنانه و ذاكرانه منجر به ذكری برتر می شود اهميت نماز جماعت از همين بابت است بشرط آنكه اقامه صلوة به نيت ذكر يعنی تقرب الی الله و بلكه لقاءالله باشد نه صرفاً بقصد انجام فريضه و ثوابهای آن. بشرط آنكه امام جماعت هم انسانی اهل ذكر باشد قلباً! و اينكه يكی از شروط واجب امام جمعه عادل بودن اوست عدل بمعنای علوی آن يعنی مقيم در جايگاه الهی خود بودن كه عين اهل دل و الساعه بودن و دائم الذكر بودن می باشد. يعنی اگر يكی قلباً اهل ذكر باشد چون مؤمنانی گرد او آيند به ذكر می رسند و اين تعالی درجه ذكر تا لقاءالله است. فقط لقای وجه رب است كه در اهلش منجر به ذكری ابدي و روحی می شود كه چنين فردی را ذاكر گويند كه حامل علم وحی است (در قرآن كريم) و در عاليترين مقامات معنوی قرار دارد.

۱۲۱- اصلاً ديدار مؤمنان يكی از شرايط هميشگی پيدايش ذكر است تا آنجا كه آمده «چون مؤمنی به ديدار مؤمنی رود خدا ديدار می شود»- و اهميت و توصيه های فراوانی كه درباره ديدار بزرگان معنوی آمده از همين روی است كه مولّد ذكر است يعنی دل را به ياد خدا می اندازد. و اصلاً يكی از علائم اوليای ذاكر اينست كه ديدارشان فرد ديدار كننده را به ياد خدا می اندازد و دل چنين يادی را به آسانی فراموش نمی كند و اين ارزشی عظيم است كه در اينصورت دل آدمی از هر شركی پاك می شود چون ياد خدا در دل رخ دهد غير خدا می رود و اين فتح و اجابت و نجات بزرگی است زيرا ذكر موتور محركه كارخانه خلق جديد انسان است كه انسان را قرآنی و اهل قلم حق می سازد.

۱۲۲- پس ديدار مؤمنان اهل ذكر حجی است رايگان و قطعی! زيرا چه بسا انسان ممكن است به طواف خانه كعبه برود و باز هم دلش ذاكر نشود ولی ديدار انسانی زنده كه حامل ذكر است و خدا با اوست بدون شك دل را منقلب و زنده و ذاكر می سازد و اين بزرگترين واقعه ای است كه می تواند در زندگی برای آدمی رخ دهد چرا كه انسانی كه ذاكر شد يعنی با خدا شده و با خدا زندگی می كند بشرط آنكه پس از دريافت قلبی ذكر، به منی كردن آن نپردازد و شيطانی اش نسازد. بسياری از اشقياء و ظالمان بزرگ تاريخ حاصل چنين واقعه ای بوده اند آنانكه با رسول خدا يا ائمه هدی ديدار داشته و قلبشان ذاكر شده و سپس به منی كردن آن پرداخته اند مثل ابوسفيان و معاويه و عمرعاص و ابن ملجم و امثالهم


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۱۶- در قرآن كريم می فرمايد: «كه چون بلا يا عذابی نازل می كنيم خدا را خالصانه ياد می كنيد و چون رفع می گردد باز خدای را فراموش می كنيد» پس در اينجا نيز با ذكری از جنس دگر روبرو هستيم كه می توان آن را ذكر جُبرانی ناميد كه از جبر و ناچاری به خدا پناه می بريم و او را قلباً می خوانيم. در اين آيه درك می كنيم كه تا چه حدی خداوند مايل است كه انسانها او را قلباً ياد كنند تا به آنها هستی نوينی بخشد تا تعالی يابند و اين خدای ارحم الراحمين است كه برای ايجاد ذكر در انسانها ناچار به عذابشان می شود. از اينجا می توان به اهميت ذكر بيشتر پی برد

۱۱۷- و امّا علاوه بر آن ذكر رحمانی و اين ذكر جُبرانی ذكر ديگري هست كه آن را ذكر نُعمانی می ناميم. كه حاصل رويكرد نعمات به انسان است و می دانيم كه نعمات از لحاظ ارزشهای دنيوی صورتی منفی دارند مثل فقر، بی كسی، مرگ عزيزان و بيماری های سخت كه خداوند در اين باره می فرمايد: «چون نعمتی را به سوی شما می فرستيم اكثر شما روی بر می گرداند» از اين منظر است كه در دعای ائمه شاهديم كه از خداوند طلب اين نعمات را می كنند تا لحظه ای از ياد او غافل نباشند

۱۱۸- آنچه كه مانع ذكر پذيری دل انسان است و نمی گذارد كه حتی با هزاران ورد اسماءالهی يادی از خدا در دل رخ نمايد شركهای رنگارنگ بشر است. يعنی آن چيزهايی كه دل را اشغال كرده اند. از آدمها، اشياء و آرزوها كه در رأس آنها همسر و فرزندان قرار دارد و لذا می فرمايد ای اهل ايمان بدانيد كه همسر و فرزندان شما دشمنان ايمان شمايند. پس مراقب باشيد ولی در گذريد زيرا خداوند در حديث قدسی فرموده: من بر دلی كه نشانی از غير من باشد وارد نخواهم شد. زيرا دل آدمی خانه خداست و فقط برای همين امر پديدار آمده است همانطور كه در حديث آمده: «خداوند را زمين و آسمانها نمی توانند فرا گيرند ولی دل انسان مؤمن می تواند

*************

www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۵۷۱- در واقع اکثر آدمها میلی به درک و تصدیق بی وجودی خود در گذشته و مهمتر از آن در حال» ندارند این اعتراف که: من نبوده ام و نیستم و می خواهم بوجود آی!م

۵۷۲- آنکه عدمیت و ارزشهای عدمی خود را لباس وجود می پوشاند و توجیه وجودی می کند در واقع مشغول یک وارونه سازی عظیم در نفس ناطقه خویش است و خود را از وجود یعنی خداوند و اوامر او بی نیاز می سازد. پس چنین کسی یا کافری آشکار است و یا متدینی منافق که خود را خدا می داند و از نفس خودش اطاعت می کند یعنی از عدمیت وجودنمای خویش اطاعت می کند. کسی که خود را صاحب وجود می داند، خدا می داند و این شرک آشکار و ظلم عظیم است که: «اکثر مردمان هوای نفس خود را خدا می خوانند و اینست شرک که ظلم عظیم است و خداوند عذاب می کند و هرگز گناه شرک را نمی بخشد.» قرآن

۵۷۳- «و قرآن را رازگشانی کردیم از برای اهل ذکر.» قرآن- و قرآن کتاب آفرینش است. و لذا فقط اهل ذکر اسرارش را درمی یابند زیرا عدمیت خود را می دانند و می بینند و طالب وجود می شوند که خداست. و طالبان وجود از اوامر الهی که اوامر رسولان و اولیای خداست اطاعت می کنند

۵۷۴- آدمی جز به ذکر و به یادآوردن بارها و بارهای مسائل زندگی گذشته اش قادر به شناخت خود نیست و در اين شناخت خویش است که خدای را می شناسد که: هر که خود را شناخت خدای را شناخته است و هر که خدای را شناخت کلام خدا و کتابش را هم خواهد فهمید که کارگاه نجات از عدم و آفرینش روحانی است

۵۷۶- چرا کسی که خود را به یاد آورد خدای را به یاد می آورد؟ زیرا عدمیت خود را می بیند و عدمیت خود را به محضر وجود می برد و چاره ای جز اين ندارد. ولی کسی که خودش را وارونه کرده و صاحب وجود می داند در همه ظلم هایش خود را ایثارگر می پندارد و این یاد شیطان است و محشور شدن با شیطا!ن

۵۷۷- یاد گذشته یا نفرت انگیز و تشنج آور و واژگونه است و یا آرام بخش و مولد محبت و احساس ندامت و حیا و شکر است. اولی یادی واژگونه و ظالمانه است و دومی هم یاد ذاکرانه و عادلانه و صادقانه است. ولی چه کسی می تواند به تنهانی یادی ذاکرانه و خلاق از گذشته داشته باشد جز به یاری و محبت امامی صاحب معرفت و نو!ر

*************

www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۲۳۷- خداوند در آیات آخر سوره شعراء تنها راه نجات از واژگونسالاری شعارها و واژه ها را ذکر کثیر می خواند. آیا ذکر کثیر چیست؟ ذکر کثیر خداوند! خدای را فراوان یاد کردن! چگونه؟

۲۳۸- آیا براستی چگونه می توان خداوند را یاد کرد؟ زیرا سخن از یاد نمودن خداست و نه خداوند را به اسمایش خواندن. سخن از ذکر است و نه ور!د


*************

www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692



۵۹۰- سوء استفاده از واژه مقدس عشق است که قلوب انسان مدرن را لانه اجنه و شیاطین و مفسدین و هرزگان حرفه ای نموده و ارواح بشری را از میان برداشته است و هر دلی را قطعه ای از جهنم ساخته است. بپرهیز از هر مکتب و مذهبی که با شعار عشق در بازار فعالیت می کند. حتی اگر همین رساله حاضر به هر طریقی برایت توجیهی در تقدیس فسق و زناکاری است در حقش تردید کن و یا در ادراکت از این حق تجدید نظر نم!ا


۵۹۱- به خدای محمد ص و علی ع سوگند که اگر جمله ای از این رساله عشق حتی یکی از فروعات مستحبی شریعت محمدی را خدشه دار سازد حق است که کل اين رساله سوزانیده شود و نویسنده اش لعنت ابدی گردد


*************

www.khanjany.com

www.akhar-zaman.com


۵۷۲- «و آنانکه در حال رکوع زکات می دهند» مائده ۵۵

«و کسانی که خداوند دوستشان دارد و آنها هم خدای را دوست می دارند» مائده۵۴۰

«و کسانی که خدا و رسول و مومنان را دوست می دارند» مانده -۵۶

زکات از روی تواضع و منت کشی و تعظیم و تکریم و نیاز و نه از حس تکبر و برتری طلبی و نخوت و ناز٬ خاص عاشقان حق است که حق را در خلق می نگرند پس در قبال خداست که اینقدر با منت کشی و تکریم و نیاز خود زکات می دهند. به خدا می دهند و نه خلق. ولی بدست خلق می دهند. اين بدا!ن


**************

www.khanjany.com

www.akhar-zaman.com


۵۹۶- بدان که خدا عاشق آن انسانی است که بخواهد از خالقش هم برتر باشد و این برتری همان عشق خدا به انسان است. در این معنا بمان و کژ مغ!ژ


۵۹۷- باز هم می گونیم و اصرار می ورزیم که معرفت حق٬ هدف کل دین و از جمله عبادات است و هدف از عبادت رسیدن به عبودیت است و عبودیت همان عشق است و نه بردگی و بندگی و مفلسی و چاپلوسی و گردن کجی و التماس و زاری. خداوند از التماس کنندگان درگاهش بخاطر رزق بیزار است و این بزرگترین معصیت و تهمت بخداست. و خشوع همان خاکساری و خاک روبی و آب و جارو کردن درگاه اوست با ابرو و مژگان و آب دیدگا!


**************

www.khanjany.com

www.akhar-zaman.com

"دانلود مقاله جدید استاد: معنای صلوات "برترین دعای ممکن

بسم الله الرحمن الرحیم

معنای صلوات

"برترین دعای ممکن"

اللهم صلّ علی محمد و آل محمد وعجّل فرجهم: خدایا وارد شو بر محمد و آل محمد و در این گشایش شتاب ک!ن

این از معروفترین دعاهای مسلمین اعم از شیعه و سنّی است که در متن نمازهای یومیه نیز حضور دارد. این دعا چه معنائی دارد و برای دعاکننده اش چه خیری بهمراه دارد زیرا ظاهر این دعا برای محمد و آل محمد است نه برای فرد داعی! در واقع بجای اینکه محمد و آل محمد برای ما دعا کنند ما برای آنها دعا کنیم!؟

و در عین حال به روایات کثیری درباره اهمیت خارق العاده این دعا می دانیم که هیچ دعائی در قلمرو عبادات اسلامی، به عظمت و اهمیت صلوات نیست و در قدرت اجابت هم دعائی برتر از این نیست تا آنجا که این دعا شاه کلید اجابت هر دعای دیگریست و لذا هر دعائی نهایتاً به صلوات منتهی می شود که این حقیقت را در ادعیه منسوب به ائمه هدی(ع) در کتاب مفاتیح الجنان شاهدیم.

محمد(ص) را می شناسیم ولی آل محمد چه کسانی هستند؟ حتی اهل سنت نیز اذعان دارند که آل محمد همان چهارده معصوم هستند که بنیاد آن همان پنج تن آل عبا می باشند یعنی محمد و علی و فاطمه و حسن و حسی!ن

ما در کتاب "نزول و عروج روح در خلق جدید آخرالزمان" به تفصیل نشان داده ایم که آن انوار و ارواحی که بواسطه آنها حواس پنجگانه آدمی دارای قدرت ادراک می شوند همان انوار و ارواح پنج تن آل عبا هستند که همان نخستین تجلیات خمسه ذات خداوند در امر آفرینش نیز می باشند. یعنی شنوائی نور محمد(ص) است، بینائی نور علی است، بویائی نور فاطمه است و چشائی و لبان هم حسن و حسین هستند. این اسرار که در رساله ا ّم الکتاب منسوب به امام باقر(ع) آمده است در تاریخ معرفت اسلامی ما بکلی مغفول واقع شده و حتی علمای شیعه نیز بر این حقایق چشم بسته اند و نخستین بار است که ما این حقایق را به عرصه تبیین آشکار آورده ایم

اینک با توجه به این حقایق یکبار دیگر صلوات محمدی را مد نظر قرار دهیم و معنا کنیم. در حقیقت ما از خدا می خواهیم که به نور خمسه ذاتش بر حواس و هوش و ادراک ما که جملگی بر صورت ما مستقر است تجّلی کند و وارد شود تا حواس و ادراک ما نوری و روحانی شوند تا بر حقایق باطنی و غیبی جهان آگاه و بینا شویم و صدا و سیما و عطر و بوی و طعم و لطافت الهی حیات را دریابیم و بیهوده نیست که پس از دعای صلوات دو دستان خود را به آسمان برده و سپس بر صورت خود می کشیم و حواس خود را به این دعا لمس می کنیم

از این منظر می توان صلوات را اینگونه معنا نمود: "خدایا نور محمد و آل محمد را بر هوش و حواس ما بتابان." زیرا وقتی می گوئیم که خدایا بر محمد و آل محمد وارد شو مدخل ورود همین گوشها و چشمان و بینی و دهان و زبان هستند. یعنی خداوند به نور خمسه ازلیش که در پنج تن تجسم یافته در این حواس پنجگانه هر فرد بشری تجلی فرماید تا حواس آدمی ملکوتی و جبروتی و لاهوتی و آسمانی گردد همانطور که رسول خاتم با چنین انواری بود که معراج نمود

در حقیقت حواس پنجگانه ما که بر صورت ماست مدخلهای انوار خمسه ذات الهی یعنی محمد و آل محمد هستند. پس وقتی می گوئیم که خدایا بر محمد و آل محمد وارد شو یعنی بر حواس پنجگانه ما وارد شو زیرا آنها بر صورت ما مقیم هستند

در حقیقت کسی که محل تحقق این دعا باشد به لحاظ قدرت روحی و عظمت هوش و حواس به مقام معراج محمدی میرسد و هوش و حواسش بر اسرار و حقایق عالم غیب گشوده می شود و لذا در انتهای دعا می گوئیم: وعجّل فرجهم! یعنی در این گشایش شتاب فرم!ا

آیا براستی دعایی بزرگتر و عرفانی تر و معنوی تر و الهی تر از این ممکن است؟ دعائی که اجابت کننده هر دعای دیگر نیز هست! و بیهوده نیست که صلوات را اشرف دعاها و شاه کلید اجابت هر دعائی خوانده اند که عین حقیقت اس.ت

در حقیقت این دعای احیاء و گشودگی فطرت الهی بشر است. پس این دعا را به مناسبت عید فطر به همه حق جویان تقدیم می کنی.م

اینکه در قرآن کریم آمده که خداوند، بشر را بر فطرت خودش آفریده است احیای این فطرت جز از طریق دعای صلوات محمدی محقق نمی گردد که این مظهر رحمت مطلقه خدا از وجود محمد مصطفی و آل اوست

در حقیقت تحقق این دعا موجب احیاء حواس می شود که گوشها را شنوای ندای حق می سازد و چشمان را بینای تجلیات خداوند می کند و حس بویائی را بویای عطر قدسی حق در آسمانهای برتر می سازد و زبان را چشنده همه مزه های بهشتی و رضوانی می نماید و لبان را بانی و مبین اسرار حق می سازد. پس چه دعائی برتر از این هرگز از زبان انسانی جاری شده است! پس حقا که:اللهم صلّ علی محمد و آل محمد وعجّل فرجه!م

علی اکبر خانجانی ۰۲/۱۲ /۱۴۰۱

**************

www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

از کتاب مذهب اصالت عشق جلد شش اثر استاد علی اکبر خانجانی

۶۱- همانطور که قبلا نیز اشاره نمودم اینجانب حدود چهار سال پیش که شروع به تبیین تخصصی معرفت قرآنی نمودم حدود چهل شبانه روز شب تا به صبح سحر در عین بیداری و هوشیاری و در حال نوشتن شاهد بر حضور جمالی عروس قرآن در مقابل رویم بودم. که اینک حق کبیر آن واقعه را بهتر درمی يابم. و خود بنده نیز بتدریج این اسرار را در آیات قرآنی یافتم که این جستجونی کلاسیک و کتابی البته نبوده و بلکه نوعی نزول باطنی بوده است و خود قرآن با من سخن گفته و کل زندگی ام را تبیین قرآنی فرموده است و بدین گونه به کرم پروردگارم کل تن و دل و روح و جان و اعمال و سرگذشتم قرآنی گشته است. و اين نه امری ویژه بنده که ویژه همهمخلوقات خداست که به نور معرفت نفس و جهاد مادام العمر ممکن شده است که همان واقعه آفرینش جدید عرفانی است و قيامت فرد!ی


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

از کتاب مذهب اصالت عشق جلد ۵ اثر استاد علی اکبر خانجانی

 ۶۶۲- در حدیث قدسی نیز آمده است که خداوند می فرماید که مومنی که شب زنده دار باشد و عبادت مرا کند من چشمش می شوم تا مرا ببیند و گوشش می شوم تا صدایم را بشنود و... و محل اراده من می شود یعنی خلیفه من می شود. به همین سادگ!ی

۶۶۳- احتمالاً بسیاری از متشرعین که عمری نماز شب خوانده و چنین مقامی را نیافته اند اصل این سخن را منکرند و لذا عارفان را مرتد و ملحد و کذاب می خوانند. زیرا پنداشته اند که هر نمازی مصداق خداپرستی است. چه بسا نمازی که عین خودپرستی است و آدم را دیو می کند. کسی که امام حی ندارد که نماز ندارد ای عزیز! زیرا خدا ندارد! فرق نماز ابن ملجم و عمار در امام است

۶۶۴- آدمی بت را بپرستد به هدایت نزدیکتر است تا اينکه خدای خیال خود را بپرستد.«آیا پیروی از خدا حق تر است یا پیروی از کسی که خدايش هدایتش نموده.»قرآن-

«٩۰ اقتدا کنید به کسی که تحت هدایت خداست» انعام ‎-‏

«ذهن برای رسیدن به حق کفایت نمی کند» یونس ۳۶-


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

تأویل و ترجمه دعای سحر اثر استادعلی کر خانجانی 

ای پروردگار من 

ای خودآی من 

ای خود خود من 

درخواست میکنم از پرتو تو

روشن ترین آنرا 

که کل پرتو ات روشن است 

خدایا درخواست میکنم

بحق پرتو تو 

کل پرتو تو را

ای پروردگار من

ای خودآی من

ای خود خود من 

درخواست میکنم از

جمال تو زیباترینش را

که همه جمالهایت زیبا است

خدایا درخواست میکنم

بحق جمالت کل جمالت را

ای پروردگار من 

ای خودآي من 

ای خود خود من 

درخواست میکنم از جلوه های

تو متجلی ترینش را 

که همه جلوه هایت متجلی است

خدایا درخواست میکنم بحق

تجلی ات کل جلوه ات را 

ای پروردگار من 

ای خودآي من 

ای خود خود من 

درخوأست میکنم از عظمت

تو عظیم ترینش را 

که همه عظمت هایت عظیم است

خدایا درخواست میکنم بحق

عظمت تو کل عظمتت را 

ای پروردگار من 

 خودآي من 

ای خود خود من 

درخواست میکنم از نور

تو نورانی ترینش را 

که همه نورهایت نورانی است 

خدایا درخواست میکنم بحق

نورت کل نورت را 


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

مقاله ۲۲ خودشناسی تمثیلی٬ دائرة المعارف عرفانی  جلد سوم٬ اثر

 استاد علی اکبر خانجانی 

روزی بنده ای به درگاه خدا نالید و گفت:  پروردگارا مگر من چه جفایی در حق تو کرده ام که عالم و آدمیان را امر نموده ای که به من جفا کنند؟

پاسخ گفت: جفایی بدتر از این نبود که عمری دل به غیر من داده ای حال آنکه من در دلت به انتظار بودم. و تو مرا به غیر فروختی آنهم به شقی ترینشان 

بنده ناله کنان گفت: پروردگارا می دانی که دل به اختیار من نبود و ربوده شد

پاسخ گفت: می دانم و این امتحان عظیم تو بود. ولی می توانستی که از این واقعه شرمسار باشی و یا از معشوقه هایت بگریزی. شرمساری حداقل انتظار من از تو بود. ولی تو او را به جای من پرستیدی و بر جای من قرار دادی. من هم به او امر کردم که از تو بیزار شود و برود. تو به من خیانت نمودی و او هم به امر من به تو خیانت نمود. من نور عشق تو بودم و تو مرا به شقی ترین دشمنانم هدیه کردی. 

بنده با شرمساری گفت: پروردگارا هر چه بر من جفا شود حق است. حال که نور تو را اینگونه نثار دشمنانت کردم بر من آتش ببار که مستحق آتشم. 

پاسخ گفت: هنوز هم کافری. پس چرا رحمت و عفو مرا طلب نمی کنی؟ آیا ابلیس تو را از من مأیوس کرده است؟ 

بنده گفت: پروردگارا تاب عفو و رحمت تو را ندارم در آتش تو بیشتر تو را یاد می کنم. من بخود امیدی ندارم و خود را می شناسم.

پاسخ گفت: پس از من بخواه که به تو معرفت بر لطف و رحمت خود بخشم تا ظرفیت درک محبت مرا بیابی. زین بعد مرا صدا کن: یا اَعرَ!ف


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

(از کتاب مهدی نامه(دعای غیبت و ظهور امام زمان عج)(سباسب

خدایا! مرا در سرا پرده حرم خود حفظ فرما که تندبادها آن را کنار نزده و هتک نکنند و نیزه ها آن را پاره نکنند و روح مرا با روح مقدس خودت نگه دار که بر هرکس آن را القاء کردي در دیده بینندگان معظّم و در قلوب خلق، بزرگ شد. و مرا با اسماء حسنایت و مثل هاي عُلیایت موفق بدار و صلاح من را در جمیع آنچه آرزو دارم از خیر دنیا و آخرت قرار بده و چشمان بینندگان را از من بگردان و قلب هایشان را از شر آنچه در درون دارند به خیر آنچه مالکش نیستند متحول فرما

پناه بردم به الله رب من و رب هرچیز ،از سِحر هر ساحري و خیانت هر خیانتکاري و مکر هر مکر کننده اي و از شر مردم دل آزار و زبان زهر دار و ملامت کننده و از شر هر صاحب شري و تهدید هر درنده خوي صاحب قدرتی و غلبه هر دشمنی و شماتت هر کینه توزي


www.khanjany.com

!از دعای خود مأیوس نشوید 

مقاله ۲۱ خودشناسی شرعی از کتاب دائرة المعارف عرفانی جلد دوم

 اثر استاد علی اکبر خانجانی 

مأیوس شدن از دعا همان مأیوس شدن از خدا و عین کفر و تسلیم ابلیس شدن است چرا که ابلیس رسالتی جز مأیوس کردن انسان از خدا ندارد و از همین درب بر انسان  وارد می شود. هر چه دعائی بزرگتر و محالتر باشد استمرار و استقامت  و خلوص و صبر و تداوم بر آن دعا بهمان میزان  ضروری است. در حقیقت دعائی بدون اجابت محال است. آنچه که دعائی را به اجابت نمی رساند قطع امید نمودن فرد داعی از دعای خویش و رها کردن آن است. آرزوهای بزرگ مستلزم تداوم در خواستن است. دست و دل شستن از دعائی، موجب رویکرد  به راه و روشهای نادرست می شود و این همان پیروزی ابلیس بر انسان است. اراده کنید، بخواهید و قلباً بخواهید و از خدا بخواهید و بر خدا صبر کنید بدون تردید اجابت می شود زیرا خداوند چنین وعده نموده است و خدا هم هرگز خلف وعده نمی کند. و این نکته که چه بسا دعائی که بعد از مرگمان اجابت می شود اگر حیات بعد از مرگ را هم به حساب زندگی آوریم. استمرار در هر دعائی علاوه بر به کام رسیدن موجب تقویت قدرت اراده شده و قدرت کلی روح انسان را تعالی می بخشد. قدرت هر انسانی بمیزان شدت در دعا و صبر بر آن است. و خداوند با صابران است. افسوس بر کسی که دست و دل از دعای خود بشوید مگر اینکه به دعائی برتر برسد. و نیز اینکه خداوند دعاکنندگان را دوست می دارد زیرا دعا تنها راه رابطۀ انسان با خداست 

www.khanjany.com

از کتاب دعای عرفه آخرالزمان٬ اثر استاد علی اکبر خانجانی 

ای رفیق و ای شفیق، ای انیس و ای مونس، ای حبیب و ای طبیب، ای شفیع و ای شافی، ای مولا و ای نعیم، ای سلطان و ای نصیر، ای محاط و ای محیط، ای باعث و ای وارث، ای شاھد و ای ناظر، ای کامل و ای واصل، ای کافی و ای وافی! ما را در دین و دنیا کفایت نما تا محتاج غیر تو نباشیم و در امتحانات و بلایا جز به درگاه تو روی نیاوریم و شرمندۀ آستان تو نیائیم و اگر شرمنده آمدیم ما را بپذیر و از ما در گذر ای آنکه عفو تو را غایتی نیست. و اگر نیامدیم تو خود از درب لطف و محبّت خویش ما را به سوی آستانت کشان و مگذار تا بر آستان دشمنانت توقف کنیم

ای نور ازل ، ای زیبای ابد ، ای پاک مطلق ، ای قادر بی انتها ، ای یگانۀ بی ت!ا

راھت را بر ما آسان فرما و اعضاء و جوارح ما را بر صدق امرت استوار کن و در ھر امری از نزد خودت ما را ھدایت فرما و از سرگردانی برھان تا طعمه اشقیاء نشویم.

www.khanjany.com

شرایط اجابت دعا (خودشناسی شرعی) مقاله ۱۶

دعا به درگاه حق مستلزم حقوق و آدابی است که کمابیش می دانیم و بطور کلّی عبارتند از: جدیّت و شوق لازم برای درخواست از خدا، معرفت لازم دربارۀ خواستۀ خودمان و اخلاص در دعا که همانا تک نیّتی بودن آن است. در قرآن و احادیث داریم که از آنجائی که اکثر مردمان این شروط را برای اجابت دعای خود ندارند بهتر است که دعای خود را به نزد رسول، امام و یا مؤمن مخلص ببرند و از طریق او خواسته خود را به خدا برسانند. شروط دوم و سوم اجابت دعا اموری هستند که اکثر مردم از آن غافلند زیرا معرفت لازم در حقّ خواستۀ خود را ندارند و نیز اخلاص لازم. و امّا نکته دیگر در اجابت دعا اینست که خداوند لزوماً به روشی که ما می خواهیم خواستۀ ما را اجابت نمی کند زیرا او نظر بر قلوب ما دارد و نیّت ما را در می یابد و نه لزوماً صورت ظاهری خواستۀ ما را. مثلاً اگر پول بیشتری می خواهیم برای راضی ساختن همسر یا فرزند است وگرنه پول بخودی خود ارزشی ندارد. حال اگر بدون رسیدن پول بیشتر همسر و فرزندان ما راضی شدند پس دعای ما اجابت شده است. زیرا چه بسا هر چه که پول بیشتری بدهیم حرص و توقّع هم بیشتر می شود و هرگز رضایتی حاصل نمی گردد یعنی دعای ما اجابت نمی شود. پس عاقلانه و دعای با معرفت آن است که بگوئیم: خدایا به خانۀ ما قناعت و رضایت عطا فرما نه اینکه پول بیشتری برسان. دعای خردمندانه، درخواست افزایش قناعت وعزّت و عقل و ایمان است نه درخواست پول بیشتر. چه بسا دعاهائی که ذاتاً گناه هستند و لذا اجابت نمی شوند و اگر بشوند بر بدبختی ما افزوده اند. کسی که خود را بشناسد دقیقاً می داند که چه چیزی از خدا بخواهد

از کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم فلسفه شریعت خودشناسی شرعی اثر استاد علی اکبر خانجانی تألیف ۱۳۸۴-۱۳۸۶

www.khanjany.com

درباره آسمان

عموماً آدمی به هنگام درد و بلا و بدبختی های شدید به یاد خدا می افتد و او را یاد می کند و روی به آسمان می نماید و او را از آسمان صدا می کند از زبان عمیق ترین جای وجودش یعنی از زبان دل. گوئی روی به منشأ خودش که همان نیستی می باشد، می نماید و گوئی آرزوی نیستی می کند و می خواهد همچون آسمان هستیِ نیستی وار باشد: هستی غیر مادی. و این میل به یگانگی با خویشتن است زیرا انسان ذاتاً خود را از عالم ماده و خاک نمی داند و این احساس به هنگام درد و ناتوانی شدیدتر می شود و این میل توحیدی در ذات بشر است و به معنای فطری بودن دین. ولی آیا براستی خدا در آسمان است...؟ 

از کتاب کند و کاوی در اصول تألیف استاد علی اکبر خانجانی جلد اول ص 101

www.khanjany.com

(مناجاتی کودکانه(از کتاب نظر بازی ما 

۶- ای پروردگار من! اگر مابقی عمرم را بنشینم و فقط نعمات تو را برشمرم باز ھم عمرم کفایت نخواھد کرد تا به پایان این شمارش برسم. آیا از من پرسیده بودی و یا من از تو درخواست کرده بودم که اینهمه نعمات به من عطا کنی؟ پس تو از من بمن مهربانتری. تو خوِد خوِد خوِد منی. پس من بخودم بسیار ستم و معصیت کرده ام و دشمن جاھلی دربارۀ خویشتنم. و توحکیم و عزیز و بس مهربانی بمن. 

www.khanjany.com

کلمة الله

1- به یاد می آورم که نخستین کتابی که پس از واقعه نزول ذکر و روح بنگارش آوردم کتاب "قرآن الساعه" بود که نخستین فصل آن "تعیّن کلمة الله" بود و این درب ورودم به حکمت و عرفان قرآنی و خلق جدید انسان بود

2- در کتاب مذکور نشان دادیم که کلمه "الله" مرکب از ال + لا + ه می باشد به معنای آن " نه معروف قابل پرستش " است و یا وجود عدم (بودِ نبود). که این ترکیب و تجزیه مترادف با ال + اله نیز می باشد که ابن عربی از آن به تفصیل سخن گفته است.

از کتاب کلمة الله تألیف استاد علی اکبر خانجانی 

ذکر

ذکر در لغت بمعنای «به یاد آوردن» است. به یاد آوردن خدا در خویشتن! و بدینگونه ذکر روشی است که راه از خود تا خدای ذات طی می شود و ذاکر به اسماء و کلمات الهی نهاده شده در خلقتش می رسد و متخلق به اسماءالله می شود که همان واقعه خلق جدید انسان است که از حیوانی دو پا، خلیفه خدا می سازد و انسان کامل! «خدای رحمان آفرید انسان را و تعلیمش نمود قرآن و بیان را»- سوره رحمن

از کتاب ذکر تألیف استاد علی اکبر خانجانی 

(دعای سباسب (مهدی نامه

وجه تسمیه سباسب

سباسب به معنای سرزمین خراب و ویران، بیابان دور افتاده و پرت و موحش و دست نیافته است. امام صادق (ع) در روایتی می فرماید: همانا برای شیعه ما عصمتی است که اگر با آن در دل دریاها و سباسب بیابان ها (صحراهای دور افتاده و خوفناک) بین درندگان و گرگ ها و دشمنان و جن و انس حرکت کنند از خطر آنها به ولایت ما در امان خواهند بود

از کتاب مهدی نامه 

معنای توکل (خودشناسی دینی) مقاله ۷ استاد علی اکبر خانجانی

توکل از جمله مفاهیم و ارزشهای دینی – اخلاقی است که شاید بیش از سائر ارزشها مورد سوء تفاهم و حتی سوء استفاده بوده است. توکل در معنای لغتش عبارت است از وکیل قراردادن خداوند در امور زندگانی. و یا توسل به غیب در امور دنیوی. بدون شک یکی از علائم توکل نوعی انفعال در قلمرو فعالیتهای دنیوی می باشد. گوئی که انسان اهل توکل برخی از کارهایش را به خدا می سپارد. لذا یکی از انتقاداتی که به این امر وارد شده است همانا بروز تن پروری و بی عملی می باشد. گوئی توکل توجیه کننده تنبلی و بی مسئولیتی است و بی عملترین و لاابالی ترین آدمها بیشترین توکلها را دارند و از این معنا استفاده ای بیشتر می کنند. این نکته مورد انتقاد شدید بسیاری از متفکرین عصر جدید از جمله مارکس و سوسیالیستها بوده است واز بابت همین معناست که مذهب را افیون مردم دانسته اند. گوئی که توکل به خدا موجب ستم بری و ذلّت پذیری است و هر نوع قدرت تهاجمی و حتی تدافعی را که راز بقای بشر است نابود می سازد. آیا به راستی مسئله چیست؟ این واضح است که در معرفت دینی مقام توکل از مقامات بسیار بالای یک انسان متقی و عارف است که در صبر و رضای بر بلایا آشکار می شود. ولی مردم عادی از چنین قدرتی بندرت برخوردارند. در عین حال همین مردمان عادی و حتی بی اعتقاد به خدا هم در سختی های اجتناب ناپذیر و از سر ناچاری مجبور به صبر هستند و گاه متوسل به معنای توکل می شوند تا این صبر را ممکن سازند. به هر حال توسل به توکل برای عارف و عامی در معنای نهایی امری اجتناب ناپذیر و جبری و ذاتی و از فرط بیچارگی می باشد. زیرا آدمی تا حدّ توانش در قبال مسائل زندگی واکنش نشان می دهد و برای تحقّق آرزوهایش عمل می کند. و برایش می جنگد مگر اینکه دیگر از فرط خستگی و بیماری و درماندگی و ناچاری منفعل و تسلیم گردد که آنگاه هیچ فلسفه ای همچون توکل بکار نمی آید. و این یک توفیق اجباری است که آدمی را در سخت ترین بن بست ها امکان ادامه حیات می بخشد و بهتر از افیون است. توکل حتی از جنبۀ توفیق اجباری نیز مانع ارتکاب به جرم و جنایت و خود کشی و تخدیر می شود. و آدمی را برای یک بار هم که شده بر سر جایش می نشاند و با خودش روبرو ساخته و مبتلا به خود می کند و این واقعه ای بسیار مهم و سرنوشت ساز در زندگی هر انسان است زیرا انسان را بر آستانۀ خودشناسی قطعی و وجودی قرار می دهد که نعمتی بس بزرگ است. در حقیقت توکل به خدا در معنای نهائی همان توکل به خودی خویشتن است زیرا آدمی از هر غیری مأیوس شده است و دستش از هرچه غیر خویش کوتاه است و لذا مجبور است که به ذات انفعالی خویش متوسل شود که همسایه مرگ و نیستی است و این آستانۀ غیب و توسل به قدرت غیبی وجود خویش است. بدون شک توکل برخاسته از غایت ناتوانی و نادانی انسان است همانطور که خداوند هم در چنین وضعیتی از وجود انسان پیدا می شود. به هر حال آدمی همواره تلاش می کند که خود را در نزد خویش توجیه کند و توکل توجیه غایت ناتوانی می باشد و این زیباترین و معنوی ترین توجیهات ممکن است. به هر حال توکل مربوط به قلمرو ناتوانی بشر است ولی از آنجاییکه توانائیهای هر کسی متفاوت از دیگران است لذا ناتوانی هم تعریف محسوسی ندارد پس توکل هم در چهارچوب محسوسات قابل تعریف نیست و امری واقعاً خصوصی و باطنی و احساسی است و راز ویژۀ هر کسی در نزد خود اوست. این نکته نیز بدیهی است که توکل هرگز نمی تواند منجر به گناه شود و اگر چنین شود توکل نیست بلکه یک سوء استفادۀ عمدی از این معنا است زیرا توکل قرار است مانع ارتکاب به گناهان بزرگ شود نه اینکه توجیه ارتکاب به گناه گردد

از کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم فصل فلسفه دین اثر استاد علی اکبر خانجانی

بسم رب العالمین

نابترین دعای کل تاریخ دعا

برای ما شیعیان ماه مبارک رمضان که ماه تمرین و تمتّای صمدیت ذات پروردگار است(زیرا غذا نخوردن از بی نیازی ذات حق است) بدون دعای سحر که منسوب به امام رضا (ع) و امام محمد باقر و امام سجاد است ثقریباً فاقد روح است. بخصوص که این دعا برای این بنده حقیر به مثابه دعای سرنوشت است چرا که به برکت و اجابت این دعا در سن پنج سالگی که از زبان مادرم در شب قدر رمضان جاری بود خداوند جمالش را در خواب بر من نمود که حدود سی و پنج سال بعد همان جمال به نور تجلی و کمال در بیداری بر من عیان گشت به اجابت این بخش از دعا که: اللهم انی اسنلک من جمالک باجمله و کل جمالک جمیل اللهم آنی اسنلک بجمالک کله. لذا توجه بنده به اين دعا توجهی خارق العاده و سرنوشت ساز بوده است. به همین لحاظ بناگاه متوجه شدم که این دعا اصلاً دعا نیست بلکه یک سوگندنامه بنده ای به درگاه خداوند است که سراسر خدای را قسم می دهد و از او درخواست می کند بی آنکه چیزی درخواست کند. و گونی دعانی برزخی است که دعا کننده اش صورت مسنله دعایش را فراموش کرده است. زیرا در اين دعا آدمی خداوند را به بها و جمال و کمال و رحمت و قدرت و ... سوگند می دهد و همین. درست به همین دلیل حاشیه نویسان و مفسران این دعا از جمله جناب شیخ عباس قمی در پایان این دعا اضافه می کند که: «پس از ختم دعا اینک درخواست خود را از خداوند بخواهید ...» اگر این دعا به فارسی می بود حتماً تا کنون هوش ایرانی متوجه این معما و معضله و نقصان عجیب شده بود و پاسخی به آن داده بود. ولی از آنجا که خدای ما ایرانیان فارسی بلد نیست و باید با او عربی سخن گفت لذا هرگز دعانی از ما بدرگاه او نمی رسد و اجابتی هم طبعاً نمی شود و اگر هم برسد و اجابت شود ما متوجه آن نمی شویم زیرا نمی دانیم که از او چه خواسته ایم. بگذریم از این درد بی درما!ن. این دعا با دهها سوگند ادامه می یابد و نهایتاً به یک دعای بی موضوع پایان می یابد که خلاصه اش اینست: خدایا از جمال تو٬ از کمال تو٬ از قدرت تو٬ از رحمت تو و ... می خواهم که دعایم را اجابت کنی !!! عین ترجمه بخشی از اين دعا را به ترجمه استاد الهی قمشه ای ریت می کنیم: « بارخدایا من از تو خواهم به تابشت که روشن ترین است و همه تابش تو پر روشنی است بارخدایا همانا من از تو خواهم به تابشت همه آن. بارخدایا من از تو خواهم به جمال تو جمیل ترین آن و همه جمالت جمیل است خدایا من از تو خواهم به جمالت یکسر. بارخدایا من از تو خواهم به جلالت که اجل است و همه جلال تو جلیل است خدایا من از تو خواهم به جلالت یکسر. بارخدایا من از تو خواهم به عظمت تو که عظیم و همه عظمت تو عظیم است. بارخدایا من از تو خواهم به همه عظمت تو ... . بارخدایا من از تو خواهم به رحمت تو وسیعترین آن و همه رحمت تو وسیع است خدایا من از تو خواهم به همه رحمتت و ... . بارخدایا من از تو خواهم بدانچه اجابتم کنی چون خواهش کنم از تو پس اجابتم کن ای خدا .» آیا براستی شما از این دعا چه می فهمید؟ اين تازه یکی از بهترین ترجمه های آن است بواسطه یک عالم عارف و شاعر که مقتدرترین مترجم قرآن در دوران ما هم هست. آیا بقول معروف این یک دعای سرکاری و برزخی نیست که دعاکننده اش یااش رفته که از خدا چه بخواهد؟ آیا چه رمز و رازی در این دعاست؟ بنده سالها در این امر اندیشه کردم و هیچ راز و رمزی در محتوای آن نیافتم الا در مترجمین آن. و آن اینکه مترجمین اين دعا شهامت این را نداشته اند که از خداوند خود خودش را بخواهند. همانطور که در ترجمه این آیه از قرآن هم چنین نسیان و تحریفی آشکار رخ داده است: ادعونی استجب لکم. یعنی مرا بخواهید(دعوت کنید) تا اجابت کنم. در حالیکه اینگونه ترجمه کرده اند که: از من بخواهید تا اجابت کنم. یعنی خرما بخواهید از خدا نه خدا را. ‏این دعا عارفانه ترین و خالصانه ترین و جسورانه ترین دعانی است که در کل تاریخ بشر بر زبان آمده است که از خدا خود خدا را می خواهد و نه غير او را. یعنی از خدا خرما و پول و ریاست و سلامت و بهشت نمی خواهد بلکه جمال و جلال و نورش را می خواهد وجودش را می خواهد خود خودش را. ‏و اینگونه است که اين ترجمه تا این حد مهمل و پوچ و بی مغز شده و بلکه اصلاً تحریف گشته و اصل دعا گم شده است و فقط تمنای بی موضوع و مسئله است. یعنی فقط خدایا خدایا است مثل هذیان یک دیوانه که صورت مسئله را فراموش کرده است. در حالیکه آشکارا هر بند اين دعا یک سوگند است که از خدا همان موضوع سوگند را مطالبه می کند. از نورش٬ نورش را می خواهد و از جمالش٬ جمالش را و ....

پس اینک برای نخستین بار این دعا را به زبان فارسی ساده ترجمه می کنیم تا ایرانیان عزیز شهامت خداخواهی را از خدا بیابند و خود را لایق خداخواهی از خدا بدانند و از خدا کمتر از خدا را نخواهند تا اجابت شود. زیرا از خدا غیر خدا را خواستن عين شرک و ناخالصی در دعا است که اجابت نمی شود و اگر شود موجب خسران و گمراهی است. زیرا دعای خالصانه اینست که انسان از خدا ؛ خدا را بخواهد نه خرما را. زیرا خداوند خرما را بدون درخواست ما به ما داده است آن اندازه که خود را خفه نکنیم و تاب هضمش را داشته باشیم. و اینک به یاری حق و امامش که این دعا را بما آموخته است نابترین دعای کل تاریخ دعا را به زبان فارسی ترجمه می کنیم. و از هموطنان عزیز هم تمنا داریم که با زبان مادری خود با خدایشان سخن گویند و خجالت نکشند. بخدا که خداوند زبان مادری ما را بهتر می فهمد و زودتر اجابت می کند همانطور که خود هم بهتر فهم می کنیم. زیرا بقول رسول اکرم (ص) شرط اول اجابت دعا همانا معرفت است و شرط دومش هم اخلاص. تذکر: اگر «خدا» را «خوداً» نوشته ام به دلیل اصل ريشه این لغت در زبان فارسی است که عالیترین نام خدا در همه زبانهاست. و اگر خداوند را « خود خود من» خطاب کرده ام بیان مولای ما علی(ع) است که فرمود: خداوند خود خود شماست! پس اینک بخوانید دعانی را که هزار سال خواندید و نفهمیدید یعنی نخواستند که فهم کنید چرا که خودشان هم نفهمیدند زیرا نخواستند. بگذریم که بسیاری از رهبران دینی ما در طول تاریخ بر اين باور بوده آند که دعا نفهمیده اش اجابت می شود و فهمش شرک و الحاد است.

www.khanjany.com

 بنام خدائی که چون نامش بری با تو سخن گوید و چو یادش کنی همنشین با توست و چون دوستش بداری به دیدارت آید و چو عاشقش گردی بر جای تو نشیند و همو شوی. و چون انکارش کنی رزق و حیات جاویدت بخشد و کاری به کارت نداشته باشد

از کتاب مذهب اصالت عشق جلد ششم

www.khanjany.com

دعای تنهائی (خودشناسی شرعی) مقاله ۷ استاد علی اکبر خانجانی

پروردگارا، خالقا، رزّاقا، حافظا

ای اهورا مزدا، ای کریشنا، ای یهوه یا الله

به کدام نام بخوانمت که دوست میداری مرا

به خودی ترین نامها می خوانمت ای خود – آ

ای کسِ بیکس

ای خدای تنهائی تنهایان

ای انیس و مونس، ای رئوف و لطیف، ای رفیق و شفیق، ای عزیز و رحیم

ای علی و ولی، ای مولا ونعیم، ای سلطان و نصیر

ای باقی و مقیم، ای مالک و ای صاحب و ای قدّوس

ای ودود و ای خلیل

ای جلیل و ای جمیل

ای احد و ای صمد و ای سرمد

ای کافی و ای وافی

برای تنهائیم کفایت کن و مرا محتاج غیر مکن

ای مهربان و ای تنها مهربان

با من مهربانی کن که جز تو مهری نیست

آمین

www.khanjany.com

فرازهایی از دعای( عرفه تنهائی) از کتاب دعای عرفه آخرالزمان اثر استاد علی اکبر خانجانی 

 ای واحد قهار و ای عاشق بی معشوق! در به در و بی کاشانه و غریب و تنها خود توئی، زیرا من از تو می گریزم و لایق یاریِ تو نیستم 

پروردگارا ! این گریز و کفران مرا علاج فرما تا مبتلا به نژاد پرستی و عواطف دروغین نگردم و غیر تو را نپرستم و به عذاب النّار دچار نشوم چرا که گریز از تو و ابتلای به غیر تو ، ھمان رویکرد به آتش دوزخ است که دل را که خانه توست می سوزاند تا غیر تو در آن وارد نشود . مرا از این آتش برھان 

پروردگارا، دلم را که خانه توست مسکن غیر خودت مفرما ھر چند که خویشان و نژاد و عزیزانم مرا طرد و لعن کنند این لعن و نفرینشان سزای من است و حق من است و تنها راه رویکرد من به توست تا در خانه دلم در آئی و صاحب خانه خودت شوی و مرا ھم از نابودی نجات بخشی

واینگونه است که می توانم خویشان خود را نیز بی ھیچ توقّعی دوست بدارم و به آتش این عواطف مبتلا نگردم و خود و آنان را نسوزانم و قلبم را کارخانه کینه و بغض نسازم تا مجبور نشوی که قلبم را تعطیل کنی و ُمهر باطل بزنی و مرا از قلمرو حیات و ھستی بیرون اندازی تا ابد دریوزۀ عدمیان و ھمنشین مردگان و اشقیاء گردم. 

پروردگارا مرا در خویشتنم بنشان و قرار بخش و از خویشان ساز و اھل بیت حرم رازت فرما و یگانه ام کن و از بیگانگی نجات بخش 

پروردگارا مرا در جمع دوستانت که تنهایانند قرار ده و ھمنشینی با آنان را بر من شیرین و عزیز گردان و از غیر دوستانت بی نیازم فرما 

www.khanjany.com

فلسفه دعا و ادعا

ادعای هر کسی در حقیقت همان دعای او به درگاه خداست منتهی به صدای بلند و با منطقی دگر. مومن دعا می کند و کافر هم ادعا. ادعا همانطور که از لغتش پیداست صفت تفصیلی دعاست و پیشی گرفتن از دعاست و پیشاپیش دعای خود را ادعا کردن است قبل از اجابت دعا. این نوعی زرنگی به درگاه خدا هم هست که خیلی هم بد نیست و گاه خیلی هم خوبست و خداوند خیلی سریعتر اجابت می کند. گویی نوعی خدا را در عمل انجام شده قرار دادن است. منتهی خوشا به حال کسی که ادعاهای بزرگ و انسانی کند. ادعا و دعا هر چه که بزرگتر باشد به درگاه خدا مقبولتر است. خداوند از خواسته های حقیر بدش می آید زیرا به نوعی تحقیر کردن رحمت و کرامت اوست. دعای کوچک کمتر اجابت می شود. و اما چه بسا آدمی ادعایی می کند از روی هوس یا جنون ولی بناگاه خود را بر آستانه تحقق آن می یابد و می گریزد. بنده شخصاً به کرات با چنین وقایعی روبرو بوده ام که چگونه آدمها می گریزند. و این امتحان دعاها و ادعاهای بشر است. خداوند می فرماید که هر که ادعایی کند امتحانش می کند تا معلوم شود که آیا واقعاً راست می گوید و می خواهد یا نه. راز تحقق هر دعا و ادعایی چیزی جز شدت و عمق و جدیت در آن خواهش نیست هر که به راستی و قلباً هر چه را بخواهد همان می شود و در این امر هیچ تردیدی نیست و سخن پیامبر اکرم راست است که مومنان اگر بخواهند کوه را جابجا می کنند. منظور از مومن یعنی کسی که به خواسته خود باور قلبی دارد و قلباً اراده می کند. آدمی دارای روح خداست یعنی دارای قدرت کون فیکون است

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۳ ص ۱۲۹

www.khanjany.com

یک دعا

پروردگارا که مرا از عدم آفریدی و هر چه دارم از توست. پس چرا نظری بمن نمی کنی؟ آیا لایق نظرت نیستم؟ اگر چنین است آیا خلقت تو در من ناقص است و نظرت را تأمین نمی کند؟ پرودرگارا چرا بمن رحم نمی کنی؟ آیا گناهانم بیشتر از رحمت توست؟ پروردگارا چرا مرا نمی بخشی؟ آیا خطاهایم برتر از بخشش توست؟ پروردگارا چرا بمن لطف نمی کنی؟ آیا شقاوت من فزون از لطافت توست؟ پرودرگارا چرا مرا از ورطه نابودی نمی رهانی؟ آیا عدم من قوی تر از وجود توست؟ پروردگارا چرا پاکم نمی کنی؟ آیا ناپاکی و پلیدی من قدرتمندتر از قداست توست؟ پروردگارا چرا در بهشت خود راهم نمی دهی؟ آیا دردهای من لایق بهشت تو نیست؟ آیا به اندازۀ کافی درد وعذاب نکشیده ام که دلت به رحم آید؟ پس چرا مرا آفریدی که لایق رحمت و لطف و کرامت و محبت تو نیستم؟ چرا چیزی آفریدی که لایق تو نباشد؟ اگر لایق تو نیستم و از آفرینش من نادمی پس مرا نابود کن چنانکه هرگز مرا نیافریده ای و ننگ وجودم را از درگاهت پاک نما و از شرم آسوده شو! آمین

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۲ ص ۱۵۲

www.khanjany.com

بیائیم دعا کنیم برای جهانیان

دعا برای ديگران از ويژگيهای دين اسلام و فرهنگ تشيع است که بصورت امری به مؤمنان توصيه شده است. در دعا کردن برای خود و عزيزان هنری نيست و لذا بندرت هم اجابتی است که اجابتش هم موجب گرفتاری می شود. دعا برای ديگران، برای بيگانگان، برای دوست و دشمن، ويژۀ يک انسان راستين و خداپرست است که خدا را به خدائی اش می شناسد و نه به گدائی اش به درگاه مخلوق تا برايش عبادت کنند تا نانشان دهد. يکی از درسهائی که ادعيه ائمۀ اطهار به شيعيانش می دهد دعا برای غير است. اين دعا فقط هم بشر دوستی نيست بلکه عين يک خودــ دوستی خردمندانه است چرا که تا زمانيکه کسی بر روی زمين در رنج و ستم است و جان می کند هيچکس نمی تواند آرام و قرار و سعادتی داشته باشد زيرا بشريت نفس واحده است و واقعاً بنی آدم اعمای يکديگرند. بنگريد به کسانی که خوشبختی را امری خصوصی می دانند و تمام عمرشان مشغول خوشبخت سازی خويش هستند براستی بدبخت ترين آدمهايند و در هزاران غل و

زنجير جان می کنند. دعا کردن برای ديگران کمترين و حداقل تلاش آدمی برای همنوعان خويش است. اين دعا دل و اند يشه و جان آدمی را نيز توسعه می دهد و به آفاق عالم متصل می سازد و يکی از قدرتمندترين روش رشد روحانی و تعالی جان است. کسی که به درگاه خدا برای بدبختی ديگران می گريد. اينست انسان! پس بيائيم اين هديه الهی را امتحان کنيم تا ببينيم که چه گشايش عظيمی در دل و جان ما رخ می دهد. بيائيم دعا کنيم برای شفاعت و سلامت و نجات همه بيماران لاعلاج، همه سرطانی ها و ايدزی ها و صرعی ها و افسرده ها و معتادان. برای همه زندانيان و محکومان به اعدام. برای همه يتيمان و بيوه زنان. برای همه تنهايان و بيکسان جهان. برای همه آوارگان و جنگ زدگان و تبعيدی ها و بی خانمانها و کارتن خوابهای جهان. برای همه کسانی که نان در خانه ندارند. برای همه کسانی که از درد خماری بخود می پيچند. برای همه روسپی های مفلوک و هم جنس گرايان تباه شده و برای همه جوانان پير و عذب و درمانده. برای همه بی هويت ها و پوچ ها و برای همه بيماران روانی در تيمارستانها. برای همه مبارزان راه آزادی. برای همه کسانی که در زير شکنجه ها هستند. برای همه کسانی که از زندگی بيزار و در انديشه خودکشی هستند. برای همه زن و شوهرهائی که بخون هم تشنه اند. برای همه زناکاران و فاسقان. برای همه کسانی که برای يک لقمه نان خود را می فروشند و دست به گناه می زنند. برای همه کسانی که عزيزان از دست داده اند. برای همه کسانی که در محاصره اند. برای همه کسانی که بيقرارند. برای همه مؤمنانی که در امتحانات الهی چون بيد می لرزند. برای همه کسانی که کرايه آخر ماه ندارند. برای همه بدهکاران که خواب ندارند. برای همه اشقياء که در آتش خود می سوزند. برای همه حريصان و حسودان که جان می کنتد. برای همه آوارگان وادی معرفت. برای همه درماندگان وادی سعادت. برای همه بنی آدم بر روی زمين که رفته اند و هستند و خواهند آمد. و سپس برای خود و عزيزان خود دعا کنيم و اينکه: خدايا بما توفيق دعا برای ديگران عطا کن. آمين-

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۵ ص ۱۶۶

 آخرالزمان ابرانسان ابن عربی اسرار صلوة اسلام شناسی اگزیستانسیالیزم امام شناسی اوشو اشراق امامت امامزمان ایدز برزخ بهشت بوبر تأویل قرآن تناسخ تشیع جهنم حافظ حکمت حکومت اسلامی حکمت الاشراق خاتمیتخودکشی خودشناسی خلق جدید دجال دکتر علی شریعتی زرتشت شفاعت صادق هدایت طب اسلامی ظهور امام زمانعلائم ظهور عرفان عرفان اسلامی عرفان شیعی عرفان حلقه عذاب علم توحید غیبت فاطمه شناسی، فلسفه فلسفهدین فلسفه زندگی فلسفه سینما فلسفه ظهور فلسفه گناه فلسفه مرگ، فلسفه ملاصدرا فلسفه نماز فمینیزم قیامتکرامت کریشنامورتی لقاءالله متافیزیک منجی موعود معراج منجی آخرالزمان مولوی مولانا مهدی موعود معرفتشناسی نجات نیچه وحدت وجود وجه الله ولایت وجودی هایدگر هرمنوتیک یاسپرس

آدم و حوا, آفرینش جدید عرفانی، ادگار آلن پو، انسان کامل، امراض لاعلاج، پدیده شناسی، تئوسوفی، حقیقتمحمدی، حلاج، خداشناسی، روزبهان بقلی، رجعت حسینی، زایش عرفانی، شناخت شناسی، شیطان شناسی، عشقعرفانی، عرفان درمانی، علی شناسی  فلسفه ازدواج و زناشویی، فلسفه بیماری، فلسفه طلاق، فلسفه عشق،ماورای طبیعت، معرفت نفس، ناجی موعود، ناجی آخرالزمان، 

 پدیده شناسی بوبر یاسپرس حلاج زایش عرفانی حقیقت محمدی