نزول روح، لقاءالله، مقام خلافت اللهی، معراج

           فلسفه تکامل     

                     صوتی        تصویری                      

                           _____________________________________         




   www.akhar-zaman.com   

   www.khanjany.com  

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

 

۱۰۹۷- برای این بنده تألیف کتاب "خداشناسی امامیه" همین چند ماه پیش و متعاقب آن تألیف کتاب حاضر، مصادف بوده با الحاق من به خویشتن، پس از حدود پنجاه سال پیش که از خود خروج کردم بالاخره به خانه وجود بازگشتم و این سرآغاز الحاقم بخویش است. و حدود سال 1374 در زادگاهم دازگاره که با واقعه نزول روح همراه بود مصادف بود با وادی سوم من که واقعه الحاق من به حق بود و جهاد فی الله! که حدود سه سال در آن قلمرو در رضوان الهی زیستم و از سال 1377 سیر نزولم بسوی خلق آغاز شد تا حدود سه سال پیش با واقعه دستگیری و زندانی و مرگ خونین دگر باره ام که سرآغاز خروجم از خلق و رجعتم به خویشتن یعنی وادی هفتم بوده است. برای این بنده سیر نزولم حدود 19 سال بطول انجامیده است. یعنی از سال 1374 تا اینک به سال 1393- زیرا از همان لحظه که به او رسیدم امر به بازگشت می نمود ولی من نمی خواستم او را ترک کنم ولی می فرمود که: "خیلی کار داریم هرچه سریعتر باید بازگردی و برای دیدار بیشتر بعدها فرصت کافی خواهی داشت!..." ولی من میلی به ترکش نداشتم تا با پس گردنی مرا راهی خلقش کرد با حوادثی که در دازگاره برایم پیش آورد و مرا از آنجا بیرون کرد به سمت دوزخ آخرالزمان خلقش! و بیماریهایم آغاز شد که تماماً بیماری غربت و فراقش بود و بس. و زخمها و خیانتهای نزدیکان و ناکسا!ن



   www.akhar-zaman.com   

   www.khanjany.com  

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

 

۱۰۹۴- البته باید دانست که در آخرالزمان سالکانی که ربشان الله است که به یاری روحی از جانب خدا هدایت می شوند این روح نیز یکی از ارواح طیبه انبیاء و امامان معصوم است که به امر الهی به یاریشان می آید و پیر و امام روحانی آنها می شود که همواره با آنهاست و مصداق این کلام الهی که: "و رسولی از جانب خدا که وحی می کند آنچه که خواهد به اذنش." قرآن- و خداوند بواسطه این رسولان با این سالکان سخن می گوید و به نور همین ارواح طیبه گاه بر آنان متجلی شده و دیدارش می کنند. که البته همه این سالکان محمدی تحت نور ولایت امام زمان(عج) هستند و در حقیقت این ارواح طیبه که به نزد سالک می آیند از نزد امام زمان(عج) هستند که کانون امر و اراده الهی در عالم ارض است. خود این بنده در طی این سالها از زمان نزول روح و ذکر بلاوقفه با امام مهدی(عج) و امام حسین(ع) محشور و همراه بوده ام که از دو جانب مرا حراست و هدایت می کرده اند. که این معنا نیز در قرآن کریم مذکور است که: "و آنان را از دو سو حراست و یاری می کنیم." و اصلاً شب نزول روح بر این جانب از شب عاشورا بود که تا شب های قدر رمضان ادامه یافت و کامل گردید که حدود 9 ماه بطول انجامید تا روح در قلبم نشست و قرار گرفت و آن روح حسینی بود


   www.akhar-zaman.com   

   www.khanjany.com  

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

 

۱۰۸۹- و امّا وادی هفتم که مقام سیر حق در خود است و عین حق شدن و آستانه لا اله الا انا! از اینجا مقام خورشید ولایت طلوع می کند و قرآن ناطق پدید می آید و این انسان کامل و خلیفه کامل و عارف واصل و امام مطلق است

۱۰۹۰- سیر نزول از حق بسوی خلق در آخرالزمان هر عصری شاقه تر می گردد زیرا دوزخ آخرالزمان آشکار تر و شعله ورتر می شود و فتنه ها و حق ستیزیها و کفر خلق شدیدتر می شود و چه بسا سالک در این سیر جانش را از دست می دهد

۱۰۹۱- سیر نزول، سلسله مراتب مقام تفرید و تجرید و توحید است و لذا تنهائی و بیکسی و محنت کشی و جفا و بلا و خیانت دیدن از خلق و نزدیکان است. این وادی محبت و محنت کشیدن برای محبت است!

۱۰۹۲- این سیر هفتگانه یا به ربوبیت خداوند است که بواسطه روحی که بر سالک نازل می کند هدایت می شود و یا در نزد یکی از علیین طی می شود که در جایگاه ربّ قرار دارد که البته این نوع دوم بسیار آسانتر و رحمانی تر است. ولی بدلیل رحمت فوق رحمت حاکم در این نوع دوم سلوک از جانب پیر و امام هدایت، سالکان دچار غفلت ها و سهویت ها و سوء استفاده های فراوان می شوند و از صدها تن یکی به کمال نهائی می رسد



   www.akhar-zaman.com   

   www.khanjany.com  

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

 

۱۰۸۱- در این وادی سوم اکثراً تارک دنیا و معتکف و منزوی گردیده و عمر را به آخر می رسانند و با خلق کاری ندارند و زندگانی رهبانی پیش می گیرند. اینان مصادیق "وجوه عندالله" هستند.

۱۰۸۲- ولی سالکان محمدی از نزد خداوند صاحب رسالت و خلافت برای خلق شده و همچون رسول خاتم از معراج بازمی گردند و این وادی چهارم یعنی سیر از حق بسوی خلق است. ولی این خلایقی که بسویشان برمی گردند آن خلایقی نیستند که در قوس صعود ترکشان نموده بودند. زیرا این سرآغاز سیر نزول از آسمان جان بسوی ارض جان است که سراسر رنج و محنت و عشق الهی است و لذا تن و جان در سیر نزولی بسوی رنجوری و بیماری می رود زیرا بهشت را برای عشق و رسالت الهی ترک کرده است و دوباره بر دوزخ جان خلق وارد شده است. و این سرآغاز عشق عرفانی و الهی است و بایستی از آن خودی که در نزد حق یافته اند برای خلق و رضای خدا بگذرند. این سیر عرصه بلاجوئی از جانب خلق است


   www.akhar-zaman.com

 www.khanjany.com  

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

 

۸۶۵- و مپندار که هر نوع باطن گرائی لزوماً مقام الساعه و حضور حکیمانه است. چه بسا که شیطان زدگان و مجنونان غرق در اوهام خویشند. خویشی که مسخر اجنه و خناسان است. اینست که آدمی تا لااقل یکبار نمرده و بدنیا نیامده باشد درب دلش گشوده نمی شود. و یا بایستی تحت ولایت حکیمی زنده باشد


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۵۸۱- همه مراحل و اسفار سیر الی الله در بیان قرآنی عبارتند از: جستجوی خدا در آسمانها که این دین کفر است، جستجوی خدا بر زمین و در خلق که این دین شرک است، جستجوی خدا در اولیای الهی که این دین ایمانی است و جستجوی خدا در خویشتن که این دین خالص و مذهب توحید و وحدت وجودی است. حال قیاس کنید مراحل چهارگانه اسفار ملاصدرا را که چه سفرهائی انتزاعی و ایده آلیستی و افلاطونی است که فقط گهگاهی در قرآن و حدیث به جستجوی مصادیق اسلامی آن است. در حالیکه این مراحل چهارگانه ما تماماً بیان قرآنی و محسوس و آفاقی و انفسی است و به همین میزان معقول و مفهوم برای هر اهل حق!ی


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۵۸۰- عارفی که با خدایش در خود به گفتگو می نشیند در پایان حدیث، دیگر نه آن عارف باقی می ماند و نه آن خدا. بلکه حادثه ای رخ می دهد و هوئی پدید می آید که ظهور الله است: قل هو الله احد! این ظهور وجود مطلق است. زیرا کل گفتگوی عارف با خدایش در خودش، بر سر ظهور است. در این ظهور، عارف فنا می شود و الله رخ می نماید از عار!ف


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۲۱۸- به همين دليل است كه مجموعه آثارم كه حاصل ذكر عرصه فراق بعد از وصال است دو مرحله كلی دارد كه مرحله اوّل معرفی اسماء و صفات الهی در عالم ارض و انسان می باشد و مرحله دومش تسبيح و تنزيه اين اسماء و صفات می باشد كه غايتش ظهور هو از وجود انسان است كه آن وجود امام مطلق است كه از غايت عشق الهی رخ می نمايد. درست به همين دليل مجموعه آثار بنده به رساله عظيم «مذهب اصالت عشق» منتهی شد كه جلد آخرش ظهور امام زمان است كه مظهر هويت خداست كه پس از اين مجموعه مذكور دو رساله علی نامه و مهدی نامه پديد آمدند

۲۱۹- اينست كه غايت ذكر ذاكران به ذكر «يا من هو» می رسد كه در حقيقت ذكر ظهور امام است كه امام يا از وجود خود ذاكر و يا از غير او رخ می نمايد كه اگر از وجود خودش رخ نمايد او از اقطاب است و زبان ناطق امام صامت. ولی اگر امام را در بيرون از خود بيابد از ياران و اوليای امام می گردد


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۲۱۲- و امّا نزديكترين نگاه خداوند به انسان ذاكر همان عرش دل اوست كه خدای را ذكر می كند. يعنی اين خود خداست كه در دل ذاكر، ذكر می گويد. در اينجاست كه سخن مشهور بايزيد درك می شود كه: عمری مشغول ذكرش بودم و بناگاه ديدم كه حجابم ذكرم بود. انسانی كه بدين مقام رسيد به مقام مذكوريت رسيده است و خود جمال ذكر است


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۲۰۶- آدمی تا من خود را بزرگترين دروغ و منشأ نابودگی نبيند هنوز اهل ذكر نشده است. «من نيستم» سرآغاز به ياد آوردن خداست. ياد خدا مانعی جز من و منيت تو ندارد كه ظلمانی ترينش منيت دينی-عرفانی توست. جز خدمت بی مزد و منّت به غير نمی تواند آدمی را از ابليس منيّت برهاند! و آنگاه كه بخاطر اين خدمت به ملامت و تهمت و فلاكت و عداوت مردمان دچار شدی بر آستانه ذكر قرار داري!


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

 

۲۰۰- بدان كه هريك از اسماء الهی حامل دو فرشته از جانب پروردگار است كه همواره با ذاكرانش همراه می باشند كه آن اسم را در دل و جان شخص ذاكر می كارند و حمايت می كنند و تعليم می دهند همانطور كه برای ذاكران ذات «هو» كه مشمول نزول «هو» بوده اند همواره دو تن از امامان همراهيش می كند تا ذكر «هو» را در حاملش به تجلی اللهی برسانند كه ظهور جمال است. پس بدان كه اهل ذكر در همه مراتبش همنشينان با ارواح طيبه و ملائك هستند و بواسطه همانها تعليم و تربيت می شوند. خود اينجانب به تجربه شخصی اين حقايق را به معرفت شهودی يافته ام و ابن عربی نيز در اين باب دريايی از معارف پديد آورده است كه بنده بر حقانيتش شهادت ميدهم


۱۹۸- يكی از اذكاری كه هركسی بواسطه ذكر درباره زندگی خودش كشف می كند اينست كه در هر كجای زندگيش هر چه را كه جداً اراده كرده خدا هم اراده كرده و آن امر ممكن شده است و اين يعنی كشف يگانگی اراده خود و خدا از بزرگترين مكاشفات اهل ذكر است و چون انسان اين را دانست بر جای خويشتن می نشيند و به نفس مطمئنه می رسد در نزد پروردگارش. «حال كه به اطمينان رسيده ای و راضی گشته ای به سوی پروردگارت بازگرد و مقيم در بهشت او شو» قرآن-

۱۹۹- بدان كه همه مقامات معنوی حاصل ذكر است و ذكر از وحی نيز برتر است و اصلاً خود وحی جز به قدرت ذكر قابل دريافت و تبيين نيست و اصلاً انبياء الهی با وحی شان آمده اند تا ذكر را به بشر معرفی كنند و انسان آخرالزمان در عرصه ختم نبوت و غيبت امام به قدرت ذكر قادر است به وحی انبياء سلف نقب بزند و به نور اوليای الهی دست يابد. همانطور كه قرآن كريم می فرمايد: «آنانكه خدای را در دل خود به ياد می آورند با انبياء و اولياء و شهداء و صديقين محشور شده و دوست می شوند كه اينان بهترين دوستانند». در آخرالزمان، ذكر، فقدان وحی جبرائيلی را جبران كرده است و بلكه نعمتی برتر از وحی است و لذا فرموده كه «امروزه نعمت را بر شما كامل كردم»


۱۴۷- و اما آيا دريافت كامل هر مرحله از نزول ذكر و روح ذكر برای هر انسانی چه مدت به طول می انجامد؟ بی ترديد نزول ذكر كه همان نزول روح الهی است به آنی رخ می دهد ولی درك و دريافت آن به صورت بينات و مشاهدات و آيات از آسمان هفتم تا آسمان دنيا و دل انسان حدود سه سال به طول می انجامد. تجربه خود من در سالهای ۷۵-۷۲ بوده است كه در سائر آثارم به تفصيل سخن گفته ام. ابن عربی هم در فتوحاتش بر اين سه سال تأكيد نموده است. و اين يك سنت محمدی است چرا كه برای حضرت ايشان هم سه سال اول بعثت مختص همين امر بود. كه بيست سال بعدش به مثابه تفصيل و تبيين آن روح و ذكر قرآنی محسوب می شود. ولی اين نزول و عروج برای عامه مردمان حدود هزار سال نجومی است كه در قرآن ذكرش رفته است. يعنی آنچه كه برای يك فرد اهل ذكر حدود سه سال نازل شده و مابقی عمرش هم تبيين و تفصيل می گردد برای جامعه بشری هزار سال است


۱۹۲- هر انسانی با يادهايش زندگی می كند. همه دقايق روزمره مان در باطنمان به ياد آدمها و وقايع گذشته زندگيمان می گذرد و اينست كه ماهيت واقعی زندگيمان را در همه حال و در آينده رقم می زند. زيرا اين يادها مولد افكار و اقدامات واقعی ما در زندگی هستند و سرنوشت ما را می نويسند. بستگی به اين دارد كه به ياد چه كسانی باشيم و چه وقايعی! يعنی قلوب ما در تصرف چه باشد! زيرا قلوب ما كانون اراده ما هستند. يعنی اراده هركسی مولد ياد كسانی است كه در دلش حضور دارند. حال اگر اين آدمهای مقيم دل، كافر و شقی و ظالم باشند دل را كافر و شقی نموده و اراده را شيطانی می سازند و اگر مؤمن و عارف و دوست خدا باشند دل را ذاكر و الهی می كنند و اراده را دينی می سازند.

۱۹۲- اين هفت مرحله و نوع از ذكر در واقع هفت مرحله و نوع از صلوة هم می باشد همانطور كه مثلاً نوع اولش كه ذكر زبانی اسمای الهی است در نزد عامه مردمان در اقامه صلوة به طور روزمره رخ می دهد زيرا عمده الفاظ نماز، اسماء و صفات خداست كه می تواند به لحاظ باطنی يكی از هفت نوع ذكر را شامل شود كه يا فقط فكری باشد و يا قلبی، روحی و هوئی باشد. و يا حتی فكری هم نباشد و ذكری كاملاً سهوی و ريائی باشد كه فقط به صورت الفاظی بی محتوا بر زبان جاری می شود.

۱۹۲- پس اين هفت نوع و درجه از ذكر دارای ظاهری است و باطنی و حّدی و مطلعی! همانطور كه طبق قول رسول خدا قرآن كه تماماً كتاب ذكر است دارای اين چهار وجه است كه ظاهرش شريعت است و باطنش طريقت است حدّش هم عرفان است و مطلعش هم اشراق و شهود! كه اين چهار وجه وجودی هو (انسان كامل) می باشد!

۱۹۴- فاصله بين از خود تا خدا جز با ذكر طی نمی شود و اين طی طريق از ازل تا ابد است و رسيدن به مقام الساعه كه حضور خداست و قيامت!

۱۹۵- انسان، خدائی است كه از الوهيت خود غافل و غايب و مهجور است. و ذكر تنها راه و رسم فائق آمدن بر اين غفلت انسان از خود می باشد.


۱۹۰- پس بر حسب آنچه كه تاكنون نشان داده ايم هفت درجه از ذكر داريم كه هفت نوع ذكر نيز محسوب می شود: ۱) ذكر لسانی كه عمومی ترين ذكر بشر در تاريخ بر روی زمين می باشد كه تقريباً هيچ فرد بشری نيست كه از اين ذكر مبرا باشد حتی منكرترين افراد كه لااقل به وقت مصيبت و عذاب سخت نام او را بر زبان می رانند اين ذكر شامل عامه مردم تا اوليای كامل می باشد. ۲) ذكر فكری كه همان به ياد آوردن صادقانه و عادلانه زندگی گذشته تا كنون است آنگونه كه در دو بند قبل نشان داده شد. ۳) ذكر قلبی كه ذكر حضوری يا خفی خوانده می شود كه از آن مؤمنانی هست كه ايمان به خدا و امامی حی دارند. ۴) ذكر جمعي كه به دو صورت نماز جماعت و محفل انس و سماع می باشد كه شرحشان گذشت. ۵) ذكر روحی كه اساساً از آن كسانی است كه از آسمان و يا يكی از ارواح طيبه معصومين روحی را دريافت كرده اند كه بواسطه يكی از اسماء الهی ذاكرند كه تعدادشان همواره لااقل به يكصد نفر می رسد كه تعداد اسمای حسنيٰ در قرآن است كه اينان كارگزاران و خلفا امام زمان در خلق هستند كه مثلاً يكی مسئول رزاقيت است و ديگری مغفرت و غيره. ۶) ذكر هوئی كه اين نيز اساساً از آن صاحبان روح است كه مشمول دريافت هو نيز شده اند. ذكر هوئی ذكر ذات وحدانی حق است كه از هر صفتی مبراست. اينان اولياي ويژه و متصل به امام زمان هستند كه خود كانون هو می باشد. اينان مظاهر جمال نوری امام زمان هستند در حاليكه ذاكران روحی مظاهر جلال صفات اويند.۷) ذكر جمالي كه ذكر كلمة الله است كه جامع همه اسماء و صفات و ارواح طيبه است و او جز خود وجود قدسی امام زمان نيست كه خود نور ذكر و نور آسمانها و زمين است كه خداوند بر او صلوة می نمايد و او مطلقاً مذكور است كه بر ذاكران هوئی خود صلوة می كند كه آنان نيز بر ذاكران روحی و تا به آخر. پس معلوم شد كه ذكر، سلسله مراتب حضور و ظهور خداوند خالق در عالم ارض است. از ظهور اسمی و كلامی تا ظهور نور جمال و اين دستگاه خلق جديد انسان در هفت مرحله است.


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692


۱۸۸- انسان بميزانی كه خود و گذشته اش را به تمام و كمال و بی سانسور و تحريف به ياد می آورد در جای جای آن خدای را نيز به ياد مي آورد. در همه امور خير و شر زندگيش. زيرا «بگو كه خير و شر همه از اوست». قرآن- چگونه؟ مثلاً به ياد می آوری كه چقدر در عمل و خواسته ناحق و زشتی پافشاری می كردی و همزمان با آن از وجدان خود می شنيدی كه «عزيز من نكن» ولی چون بر اصرارت ادامه می دادی آنگاه درب خطا و زشتی را بر تو می گشود و می گفت «حالا برو هر غلطی دلت می خواهد بكن» و چون مرتكب گناه شده و به عذاب و ندامت می افتادی و با خود می گفتی كه غلط كردم درب توبه و رحمتش را بر تو می گشود و الی آخر

درست است كه اين خداست كه هر كه را بخواهد هدايت يا گمراه می كند و می بخشد و عذاب می نمايد ولی به در خواست خود انسان و بدين گونه است كه آدمی براستی خداوند را مريد خود می يابد و همه اينها كه عمومی ترين راه و روش ذكر است كه در ادامه چه بسا به نزول روحی از آسمان يا از يك انسان روحانی می انجامد كه ذكر را خلّاق و جاودانه می سازد بشرطی ممكن است كه انسان تماميت آنچه كه كرده و بوده و هست را به عهده خود بگيرد و فرافكنی نكند و ديگران و جبرهای زمانه را مقصر نداند. يعنی اختيار و انتخاب اراده را در خود بفهمد و بپذيرد تا صاحب اراده انسانی خود باشد كه چون با خداوند و يا يكی از اوليايش روبرو شد آن اراده مخلوقی و عليل و ذليل خود را وانهد تا لايق مقام خلافت اللّهی شود تا بر كارگاه خلق جديد وارد گردد و مذكور حق واقع شود و اين يعنی دائم الذكر شدن و مصلّين گرديدن! و اين كل سير طی طريق در سلسله مراتب ذكر بود از ذاكريّت تا مذكوريّت و از خود تا خد



www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۵۷- به دليل همين واقعه توحيدی تقريب و يگانگی عوالم عين و غيب است كه رؤيت تجليات حضرت حق برای انسان اين دوران ممكن تر شده است در حاليكه در دورانهای قبل فقط برای اولياء و عارفان كامل ميسر می بود. و اين همان معنای قيامت پنجاه هزار ساله است كه آغاز گشته است به بركت اين روح و ذكری كه در سرآغاز هزاره سوم نازل شد.


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۴۹- بدان كه خداوند را نمی توان فردا و يا در گذشته به ياد آورد زيرا اولاً خداوند در ورای زمان و مكان است و ثانياً اينكه انسان ذاكر هم در لحظه دريافت ذكرش از زمان و مكان خارج است زيرا بر جايگاه الهی مستقر است و خداوند بر جايش نشسته است. برای همين است كه بنده پس از واقعه نزول روح و ذكر چون به گذشته زندگيم تا دوره كودكی رجوع كردم در جای جای آن، خداوند را يافتم و چون به آينده ام نظر می كنم جز او را نمی يابم. يعنی گذشته و حال و آينده ام تبديل به لحظه ای واحد و فوق زمانی شده و يك اكنونيت جاويد گشته است. به زبان ديگر اين ذكر مرا از اسارت زمان خارج نموده است

۱۵۰-هر كه خداوند را يا از طريق نزول روح ذكر از آسمان و يا از زمين امام فقط يك بار در خويشتن بيابد و به ياد آورد كل زندگی گذشته و آينده اش الهی و ذاكرانه می شود و اين مصداق كامل تبديل سيئات به حسنات است آنگونه كه در قرآن كريم آمده است و همان واقعه آيات نخست سوره فتح است كه خداوند همه گناهان گذشته و‌ آينده فرد را می بخشد و از نصرت با عزت خود برخوردار می فرمايد و خداوند جز در مورد سوء ظن به رب (خدا يا امام و پير) عذاب نمی كند زيرا سوء ظن به رب عين بدگمانی به خود روح و ذكر موجود در دل خويش است


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۴۷- و اما آيا دريافت كامل هر مرحله از نزول ذكر و روح ذكر برای هر انسانی چه مدت به طول می انجامد؟ بی ترديد نزول ذكر كه همان نزول روح الهی است به آنی رخ می دهد ولی درك و دريافت آن به صورت بينات و مشاهدات و آيات از آسمان هفتم تا آسمان دنيا و دل انسان حدود سه سال به طول می انجامد. تجربه خود من در سالهای ۷۵-۷۲ بوده است كه در سائر آثارم به تفصيل سخن گفته ام. ابن عربی هم در فتوحاتش بر اين سه سال تأكيد نموده است. و اين يك سنت محمدی است چرا كه برای حضرت ايشان هم سه سال اول بعثت مختص همين امر بود. كه بيست سال بعدش به مثابه تفصيل و تبيين آن روح و ذكر قرآنی محسوب می شود. ولی اين نزول و عروج برای عامه مردمان حدود هزار سال نجومی است كه در قرآن ذكرش رفته است. يعنی آنچه كه برای يك فرد اهل ذكر حدود سه سال نازل شده و مابقی عمرش هم تبيين و تفصيل می گردد برای جامعه بشری هزار سال است

۱۴۸- با غيبت امام دوازدهم عروج روح محمدی و اوصيای الهی او آغاز شد كه از حدود سده چهارم هجری است كه اين عروج منجر به ظهور آنهمه عارفان بزرگ و بی همتای تاريخ است كه تا قرن چهاردهم اين عروج به اتمام رسيد و نزول نوينی آغاز شد كه بنده يكی از گزارشگران و تبيين كنندگان و دريافت كنندگانش بوده ام كه اين نزولی بر آستانه آخرالزمان است و لذا ويژگيهای خاص و منحصر به فرد خود را دارد. همانطور كه همه آن نزولات و تجليات و آيات و علائمی را كه ما در آن سه سال دريافتيم و تبيين و گزارش نموديم تا حدود هزار سال در جامعه بشری رخ خواهد نمود كه برخی از آنان تا هم اكنون رخ داده است



www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۲۸- كاملترين صورت و درجه اين نزول روح و ذكر در خاتم النبيين محمّد مصطفي ص رخ نمود كه در روايات و احاديث قدسي نشاني از اين هر سه مرتبه جلوس ذكر را درك مي كنيم كه در مرحله نخست سروش غيبي از رسول خدا خواست كه خودش را معرفي كند كه در پاسخ فرمود من بنده خدا محمّد هستم و تو پروردگار مني. كه اين پاسخ موجب حجابی عظيم بين رسول خدا و پروردگارش گرديد. با اينكه اظهار غايت عبوديت بود ولی منيّت بود. تا در مرحله بعدي در جايگاه خلافت اللهی قرار گرفت و بدين گونه از جايگاه پروردگارش ديدارش نمود. در مرحله سوم و نهايي كه مقصود از اين معراج بود با مقام امامت علي ع روبرو شد و خداوند را در هويت علوی يافت كه مشغول صلوة بر علی است

۱۲۹- اينكه قرآن كريم قلب آدمی را همچون سنگ و سخت تر از آن خوانده است اشاره به خلقت قديم دارد. كه خلقتی طبيعی و سر برآورده از عالم جماد است و قلب هر مخلوقی كانون ازليت و مبدأ خلقت اوست. همانطور كه خداوند به ملائك امر كرد تا آسمانها را بنا كنند و به آسمانها وحی كرد تا ستارگان و عالم ارض را پديد آورند و به عالم ارض يعنی جمادی امر كرد تا عالم جان و انسان را پديد آورد. پس در قلمرو زمان مبدأ انسان همان عالم ارض يا جمادی است كه به لحاظ علمی نيز اين امر محقق شده است. ولی خلقت جديد انسان كه حيات روحانی اوست يكبار دگر بدستان خود خداوند در قلبش رقم می خورد و سرآغازش فروپاشی قلب قديم است كه از سنگ هم سختتر است به نور ذكر. حال بهتر ماجرای حضرت موسی را در قرآن درك می كنيم كه از خدايش تقاضای ديدار نمود و خداوند فرمود برآن كوه تجلّی می كنم اگر آن كوه فرو نپاشيد و نابود نشد مرا خواهی ديد ولی ديديم كه هم كوه فرو پاشيد و هم موسی. چرا كه قلب موسی همچون كوه بود و شايد موسی بعد از اين فروپاشی ديدار كرده باشد. كه اين فروپاشی در قلمرو فرهنگ و عواطف بشری عين فروپاشی نژاد و نژادپرستی بشر است زيرا نژاد پرستی آدمی ريشه در خاك پرستی اش دارد زيرا مادر اصلی آدمی همان خاك است. و می دانيم كه خداوند برای در هم شكستن نژاد و نژاد پرستی در موسی با او چه ها نكرد. از آغوش مادرش تا كاخ فرعون و از آنجا چوپانی شعيب و آنگاه بازگشت به نژاد برای نجاتش آنگاه كه از نژاد پاك شده است يعنی از جمادی پاك شده و قلبش كاملاً روحانی و نوری گشته و به هويت حق پيوسته و امام شده است


دوشنبه /28 فروردین/ 1402

www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۲۸- كاملترين صورت و درجه اين نزول روح و ذكر در خاتم النبيين محمّد مصطفي ص رخ نمود كه در روايات و احاديث قدسي نشاني از اين هر سه مرتبه جلوس ذكر را درك مي كنيم كه در مرحله نخست سروش غيبي از رسول خدا خواست كه خودش را معرفي كند كه در پاسخ فرمود من بنده خدا محمّد هستم و تو پروردگار مني. كه اين پاسخ موجب حجابی عظيم بين رسول خدا و پروردگارش گرديد. با اينكه اظهار غايت عبوديت بود ولی منيّت بود. تا در مرحله بعدي در جايگاه خلافت اللهی قرار گرفت و بدين گونه از جايگاه پروردگارش ديدارش نمود. در مرحله سوم و نهايي كه مقصود از اين معراج بود با مقام امامت علي ع روبرو شد و خداوند را در هويت علوی يافت كه مشغول صلوة بر علی است

۱۲۹- اينكه قرآن كريم قلب آدمی را همچون سنگ و سخت تر از آن خوانده است اشاره به خلقت قديم دارد. كه خلقتی طبيعی و سر برآورده از عالم جماد است و قلب هر مخلوقی كانون ازليت و مبدأ خلقت اوست. همانطور كه خداوند به ملائك امر كرد تا آسمانها را بنا كنند و به آسمانها وحی كرد تا ستارگان و عالم ارض را پديد آورند و به عالم ارض يعنی جمادی امر كرد تا عالم جان و انسان را پديد آورد. پس در قلمرو زمان مبدأ انسان همان عالم ارض يا جمادی است كه به لحاظ علمی نيز اين امر محقق شده است. ولی خلقت جديد انسان كه حيات روحانی اوست يكبار دگر بدستان خود خداوند در قلبش رقم می خورد و سرآغازش فروپاشی قلب قديم است كه از سنگ هم سختتر است به نور ذكر. حال بهتر ماجرای حضرت موسی را در قرآن درك می كنيم كه از خدايش تقاضای ديدار نمود و خداوند فرمود برآن كوه تجلّی می كنم اگر آن كوه فرو نپاشيد و نابود نشد مرا خواهی ديد ولی ديديم كه هم كوه فرو پاشيد و هم موسی. چرا كه قلب موسی همچون كوه بود و شايد موسی بعد از اين فروپاشی ديدار كرده باشد. كه اين فروپاشی در قلمرو فرهنگ و عواطف بشری عين فروپاشی نژاد و نژادپرستی بشر است زيرا نژاد پرستی آدمی ريشه در خاك پرستی اش دارد زيرا مادر اصلی آدمی همان خاك است. و می دانيم كه خداوند برای در هم شكستن نژاد و نژاد پرستی در موسی با او چه ها نكرد. از آغوش مادرش تا كاخ فرعون و از آنجا چوپانی شعيب و آنگاه بازگشت به نژاد برای نجاتش آنگاه كه از نژاد پاك شده است يعنی از جمادی پاك شده و قلبش كاملاً روحانی و نوری گشته و به هويت حق پيوسته و امام شده است


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۰۰- آنانکه این ذکر یا روح نازل شده را با القای شیطان و هوای نفس می آلایند تبدیل به دجالی می شوند که چه بسا دارای كراماتی هم هستند که البته فریبنده می باشد! همانطور که در تلاوت قرآن و یا نماز و ورد اسمای الهی هم امکان رسوخ و القای شیطان وجود دارد که در قرآن مذکور است

۱۰۱- آن ذکر و روحی هم که از آثار ما به خوانندگان می رسد می تواند شامل همین واقعه القای شیطان شود که کافران را جز خسران نمی افزاید و منافقان را رسوائی. و فقط اهل تقوا را هدایت می کند. ولی همگان را به برپائی قیامت نفسشان می کشاند که سرآغاز يك سرنوشت و انتخاب جديدی است برای اهل تصدیق و توبه موجب بخشودگی و نجات و سعادت است و برای اهل تکذیب هم موجب شقاوت و مرگ دل است. اين ذکر روحانی، هركسي را به سرعت به غایت آنچه که هست و می خواهد می رساند و اینست معنای قیامت صغرا در دنیا! اين قيامتها موجب قطبی شدن جوامع بشری به دو جناح کفر محض و ایمان خالص شده که اين زمینه ظهور آشکار ناجی موعود و برپائی حکومت عدل و صدق و جنات نعیم است

۱۰۲- - در يك سایت فلسفی - عرفانی شاهد دريائی از معارف توحيدی از جنس معارف خودم شدم که فرد نویسنده در همان سالها، مشمول درک و دریافت ذکر و روح شده ولی متأسفانه اسیر القای شیطان گشته و نهایتاً دريائی از اين معارف را تبدیل به يك دستگاه فلسفی - تناسخی نموده بود در حالیکه خود را مسلمان شیعه می خواند. در حقیقت او دجالی مسلح به معارف توحيدي و ذکر بود و مارا به یاد ظهور نخستین دجال در صدر اسلام می اندازد که بر اسرار ذکر و آیات قرآنی واقف بود


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۵۰۶- و این انسانها و جهان های برتر و لامتناهی که آفرینش بی پایان پروردگار است در زير نگاه او ولی از چشم انسان و با دست انسان و اراده انسان پیاپی پدید می آید و اين بیانی دگر و برتر از حقیقت معجزه آسای ذکر است، همانطور که هر بار که انسان اهل ذکر به گذشته اش می نگرد آن را به گونه ای دگر و برتر می یابد و بلکه می آفریند بقدرت ذکر و با نگاه خود که نگاه خداست، همانطور که مثلا خداوند به نوح گفت که با چشم ما کشتی ات را بساز.

پس بدان که مقام اهل ذکر چون است!


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۳۶۷- و این بود که با نخستین نزول ماه بر بنده در آمریکا که البته نزولی کامل نبود و ماه فقط تا حدودی پانین آمد که در همان حد هم من مدهوش گردیدم و این سرآغاز حیات قرآنی من بود که مرا به زادگاهم دازگاره فراخواند تا کارش را با من تمام کند. «سوگند به ماه آنگاه که کامل شود.» قرآن- که نزول کاملش در مشهد مقدس واقع شد و دیدار حاصل شد! که کمال این دیدار همانا دیدار با جمال قرآن بود و قرآن ناطق در دو تجلی آدمی و حوانی!

۳۶۸- آدمی خودش نیز از آسمان نازل شده و برای مدتی بر زمین زندگی می کند و در همین مدت هم از آسمان رزق می برد و دوباره به آسمان بازمی گردد منتهی نه بجای اولیه اش بلکه به موقعیت دیگری که یکی از مواقع نجوم است که همان موقعیت و جایگاه قرآنی ویژه هر کسی است در یکی از مواقع بهشتی، جهنمی، برزخی و درک اسفلی در درجات و طبقاتش!

۳۶۹- بدان که جهنم و درک اسفل السافلین نیز در آسمان است که مواقع شیاطین و قلمرو القای آنان در انسان است. همانطور که ملائک نیز مواقع نجومی دارند که نور علم و عرفان و فرقان را از سیارات به اهل ایمان القاء می کنند و رابط بین عارفان و کانونهای نجومی هدایت هستند.


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

https://t.me/khanjanyaliakbar/1692

۱۷۳- انبیاء و اولیای الهی مظاهر اسماء و صفات الهی بوده اند. پس همه مذاهب و فرقه های دینی بر روی زمین مظاهر بشری و اجتماعی اين ظهور و بروزند در درجات تجلی

۱۷۴- ولی محمد و آل محمد (ص) مظاهر کل اسماء و صفات الهی هستند و لذا امّت محمد(ص)، قلمرو ظهور انسان کامل است که مظهر کلمة الله می باشد. اين حقیقت را برای نخستین بار در تاریخ اسلام شیخ اکبر ابن عربی به تمام و کمال تبیین و اثبات علمی و عقلی نمود

۱۷۶- مثلاً همانطور که قرآن کریم می فرماید که حضرت مسیح(ع) مظهر کلمه ای از هویت خدا بود پس مؤمنان مسیحی هم مظهر مائی این هویت عیسوی محسوب می شوند که در طول تاریخ اين هویت را تدریجا به عرصه ظهور می رسانند که در رجعت مسیح در آخرالزمان اين ظهور به کمال می رسد

۱۷۷- اولیای امّت محمدی هم هر یک مظهر یک یا چند فقره از اسمای الهی هستند و پیروانشان در تاریخ هم تدریجا این اسماء را از خود آشکار می سازند که کمال اين ظهور در ظهور نهائی مهدی موعود (عج) رخ می نماید که ظهور کلمة الله است که جامع کل اسماء می باشد


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com 

لقاءالله

۱۹۱- در حدیث آمده است که «حق مومن در نزد خدا بسیار برتر از زمین و آسمانهاست.» و این حق كسانی است که در ولایت امامان زندگی می کنند پس حق خود امامان چقدر است. و نیز آمده است که «چون مؤمنی به دیدار مؤمنی رود خدای دیدار مي شود.» پس اگر مؤمنی به دیدار امامش رود چه رخ می دهد. زیرا طبق تعریف علی ع، مؤمن حقيقی كسی است که ولایت علی را در خود برپا کرده باشد و از علیین باشد یعنی نماینده علی ع در زمان و مکان باشد


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

دریافت روح و نور

۱۸۰- بدان که علاوه بر تجلی و صلوة روحی از ائمه معصومین بطور مستقیم، درك و دریافت قلبی کلامی از علیین و یاحتی لقمه ای از دستشان نیز راه ديگری از درك و دریافت روح و نور از وجودشان می باشد. همانطور که در سحرگاهی مولایم علی ع را دیدم که قرص نانی بمن داد و با خوردن لقمه ای از آن تا مدتها از فرط جوشش روح دچار سیاه مستی غیر قابل وصفی گشتم و بسياری از علانم الهی و قیامت را به عینه دیدم و در اين مدت براستی در هوا راه می رفتم چرا که به قول ابن عربی مؤمنان امت محمدی از مسیح هم برترند چرا که مسیح بر آب راه می رفت و اين مؤمنان محمدی در هوا می پرند همانطور که محمد مصطفی به معراج رفت و آسمانها را پیمود. عشق، عاشق را همچون معشوق می کند

۱۸۱- بدان که دریافت ولایت و روح و عرفان و نور حقیقت علی، و ورود بر جهان های لامتناهی او مستلزم دو امر است و آن درد و عشق! عشق به حقیقت، به معرفت، به انسانیت، به شرف و پاكی و صداقت و حق وجود خویشتن و داشتن درد لازم از بابت فقدان این روح و نوری که انسان را از حیوانات هم بدیخت تر می کند. درد و عشق دو عنصر ضروری برای رسیدن به علی است. درد و عشق به آدمیت است که به علی می رساند زیرا علی ع انسان کامل است. «آیا انسان جز تمنای خویش است.» قرآن- گر در طلب لقمه نانی، نانی! مولوی-

 


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

لقاءالله

۱۷۷- بدان که شهادت غایت و کمال و هدف صلوة است همانطور که خدا بر رسول و امامش صلوة مي کند و مؤمنان هم باید بر رسول یا امام صلوة کنند (قرآن)- و کمال صلوة، شهود و لقاءالله است يعنی شهادت. و شفاعت نیز محصول همین واقعه است که حاصل صلوة امام بر مؤمنان است

۱۷۸- بدان که انسان به کمال رسیده يعنی به امام رسیده و از علیین شده بايستی در همه انبیاء و اولیاء معصوم شهید شده باشد و بسياری از اين شهادتها بصورت مصانب واقع می شود و یا بواسطه مصيبتی محقق می گردد زیرا مصائب و بلايای الهی بر مؤمنان موجب تزکیه و تطهیر نفس از دنیا و منیت است و نفس را متوجه ذات احدی حق در خویشتن می کند و از درك اسفل به عرش اعلائی حق تعالی مي رساند. و اين از مصادیق ياری کردن خداست در دینش تا خدا هم مؤمن را ياری دهد برای شهود و وجودش

۱۷۹- «خداوند روحی از خودش را به هر يك از بندگانش که بخواهد القاء می کند تا دیدار الهی را هشدار دهند.» قرآن-

علی ع در خطبه اش می فرماید که اين بندگانی که روحی از خدا را دریافت می کنند خود امامان معصومند. ولی بدان که شیعیان مخلص هم روحی از اين امامان را دریافت می کنند همانطور که اینجانب روحی از علی ع و حسین ع و امام باقر ع که شرحش در سائر آثارم به تفصیل آمده است و همچنین نوری از محمد مصطفی را یافتم که موجب لقائی از

تجلّیات حق گردید 

*************

www.khanjany.com

www.akhar-zaman.com

۳۱۱- !آنکه در عصمت فراق می آید یا خداست و یا فرستاده ای از جانب او. یعنی یا الله است یا هو

۳۱۲- همانطور که بارها نشان داده ایم «هو» در قرآن کریم همان امام حیّ است: نیست خدانی جز او! قرآن- و عجبا که مفسر عارفی چون علامه طباطبانی نام هونی خداوند در قرآن را یک تفسیر خاشعانه و ادبی می خواند که گونی خداوند خودش را در رابطه با رسولش بجای اينکه من (انا) بخواند «هو» می خواند که اين تواضع خدا در قبال رسول است؟؟!! (کتاب مهر تابان) - آخر کدام آدم عاقلی از روبرو با کسی سخن می کند و «من» را «او» می نامد و بجای اينکه بگوید: من می گویم من می خورم من می دانم بگوید: او می گوید او می خورد و او می داند...! بحق چیزهای نشنیده! این به مالیخولیا بیشتر شباهت دارد تا به تواض!ع

۲۱۳- «...آنانکه ملاقات ما را امید ندارند می گویند قرآنی غیر از اين بیاور و یا تبدیلش کن...» یونس۱۵- تمام بدبختی مسلمین و خاصه شیعیان اینست که ملاقات با خدا در حیات دنیا را باور ندارند و این عین ناباوری به اصل و حق امامت است زیرا خدا از وجود امام رخ می نماید. و شاهدیم که فلسفه پرستان شیعی بمراتب شدیدترند در انکار لقاءالله و حق امامت به شیوه ای بسی مکّارانه و لطیف و حتی عارف مشربانه


*************

www.khanjany.com

www.akhar-zaman.com

۳۱۳- «...آنانکه ملاقات ما را امید ندارند می گویند قرآنی غیر از این بیاور و یا تبدیلش کن...» یونس۱۵- تمام بدبختی مسلمین و خاصه شیعیان اینست که ملاقات با خدا در حیات دنیا را باور ندارند و این عین ناباوری به اصل و حق امامت است زیرا خدا از وجود امام رخ می نماید. و شاهدیم که فلسفه پرستان شیعی بمراتب شدیدترند در انکار لقاءالله و حق امامت به شیوه ای بسی مکارانه و لطیف و حتی عارف مشربانه


*************

www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

از کتاب مذهب اصالت عشق جلد شش اثر استاد علی اکبر خانجانی

۹۵- « و به تحقیق یکبار دگر دیدش در نزد سرو آخرین که خانه بهشتی در نزدیکی آنجاست...و براستی دید از نشانه های بزرگ پروردگارش...» نجم ۱۳-۱۸

در راه غار تنهایی ام که براستی بهشت من بود (دازگاره) و اندکی تا آنجا راه مانده بود درخت سرو کوهی قرار داشت که از کودکی بر مسیر جاده خاکی مال رو هرگاه به آن می رسیدم قلبم می لرزید بی آنکه بدانم چرا؟ بالاخره در چهل سالگی دانستم و دیدم که اين درخت سرو آخرین بر راه خانه بهشتی ام نشانه ای است در محل قرار موعود! و دیدمش دو بار به دو تجلی. «و هرچیزی را مذکر و مونث آفریدم تا مرا به یاد آورید»- و اما بار سوم در زمان و مکانی دگر آنگاه که ماه و خورشید جمع آمده بود دیدمش خود را. و خود را در نزد او دیدم آن وجه اعلای پروردگارم که در نزد من هم بود به امانت و در نزد او هم بودم در پادشاهی زمین و آسمانها! و همه اینها قرآن است هم وقوع قرآن و هم نزول قرآن و هم تأویل قرآن و هم تعین آن. و اصلاً بدون قرآن آیا اين وقایع هیچ معنایی می داد. به همین دلیل آنانکه قرآن را تصدیق نمی کنند این وقایع را سحر و جادو و جنون می خوانند! اين نمونه ای آشکار از بیّنه ای است که حاصل نزول امر خدا بین زمین و آسمان (فیزیک و متافیزیک) است. بیندی!ش


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

از کتاب مذهب اصالت عشق جلد شش اثر استاد علی اکبر خانجانی

۷۳- هر چند که به یک لحاظ کل روح و امر حق را در همان واقعه نزول روح و هوی الهی در زادگاهم دازگاره حدود پانزده سال پیش از این یکجا یافتم و در طی این پانزده سال به یاری حق مشفول شرح و بسط و تفصیل آن بوده ام. همانطور که از برخی از آثار مختصر آن دوره که بطور طبیعی بصورت شعر آمده بود اینک در اين دفاتر بهره مي برم که بیانگر عصاره همه اين معارف گسترده و بی کرانه است مثل چاره عشق٬ روی عشق٬ قیامت عشق٬ ساربان داغداران و شان نزول لااله الاالله و غیره. براستی اینک به یقین می بینم که اسوه و الگوی رشد و هدایت بنده بطور خودبخود و ناآگاهه محمد مصطفی ص سرور انبياء و اکمل انسانها بوده است و بلکه مراحل زندگانیم نیز مطابقت حیرت آوری با

زندگانی آن حضرت پیدا کرده است از یتیمی مادام العمر تا عمو و دانی معاند و شقی که تمام عمر بر علیه من دسیسه می کرده اند تا هجرت حیرت آورم به اقصی نقاط جهان در آغاز جوانی و سالها تأمل و تفکر و سرگردانی در غار تنهانی ام دازگاره و نزول روح در همانجا و سپس برون رانده شدنم از زادگاهم و تهدید به قتل از جانب فامیل شقی ام و... . نزول بیّنات الهی و درک و دریافت عرفانی- قرآنی آن روح و امر الهی بتدریج و... و در حقیقت کل راه زندگانی ام چیزی جز خواندن کتاب وجودم یعنی قرآن نبوده است آنهم به زبان امی و بدون کمترین دانش عربی و علوم کتابی و تحصلّ!ی


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

از کتاب مذهب اصالت عشق جلد شش اثر استاد علی اکبر خانجانی

۳- اگر خدا از دل یاد شود دیدار شود؛ این بدان! و دل باید به اندازه کافی زنده باشد تا بتواند او را یاد کند. و دل در فراق یاران زنده شود اگر در عصمت و وفا بمانی, دل در جهاد تقوانی و عدالت زنده میشود. دل در دوستی با خدا و موّمنان و نبرد با اشقیاء و کافران است که زنده میشود. دل در جستجوی معرفت زنده میشود. در خدمت به مستضعلین زنده ميشود


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

از کتاب مذهب اصالت عشق جلد ۵ اثر استاد علی اکبر خانجانی

۶۶۱- «هیچ چشمی خداوند را نمی بیند الا اينکه خداست که از آن چشم می بیند و خداوند هرکه را خواهد از نزد خودش دیدگانی اعطاء می کند...» انعام ۱۰۳-۱۰۴

بدان که چشم خدابینی چشم محمدی است و علوی! و هرکه اینها را دوست بدارد آنها چشمش می شوند تا با آن خدای را ببینند

در حدیث قدسی نیز آمده است که خداوند می فرماید که مومنی که شب زنده دار باشد و عبادت مرا کند من چشمش می شوم تا مرا ببیند و گوشش می شوم تا صدایم را بشنود و… و محل اراده من می شود یعنی خلیفه من می شود. به همین سادگی


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

از کتاب مذهب اصالت عشق جلد دوم اثر استاد علی اکبر خانجانی

469- و در همان حدیث قدسی می فرماید که « گرسنه شو تا مرا ببینی » و ما از خداوند می پرسیم: آیا مگر چشم ما در شکم ماست که غذا کورش کرده است؟ و او می فرماید چشم شما در شکم شما نیست. ولی به شکم شماست. و به زیر شکم شما. اگر سربلند کنید مرا می بینید. چون شکم و زير شکم در قحطی باشد احساس نابودی می کنید و این احساس شما را طالب وجود می کند و لذا مرا که وجودم می بینید. اینست که ماه رمضان ماه عاشقی است و شب قدر هم شب عاشقی است و نزول روح و ملانک هم نزول روح عشق و فرشتگان عشق است و کل امر پروردگار هم امر به عاشقی است که تا صبح می بارد


www.akhar-zaman.com

www.khanjany.com

از کتاب دائرة المعارف عرفانی  جلد سوم اثر استاد علی اکبر خانجانی 

فلسفه نور 

نور چیست؟ نور فقط آن چیزی نیست که از آفتاب بر جهان می تابد و ما به واسطه آن جهان بیرون را می بینیم زیرا در فقدان خورشید هم می بینیم و بلکه تاریکی مطلق را هم می بینیم. و بلکه حتی آنگاه که چشمان خود را بر هم می نهیم نیز باز هم چیزهایی می بینیم و نیز جهانی را که با چشمان بسته در عالم خواب می بینیم. و نیز آن چیزی است که در درون ما می تابد و خیالات و تصورات درونی را با آن می بینیم. جهان تحت الشعاع نوری که از ذات ما بر می تابد  دیده می شود. پس آن نوری که به واسطه اش می بینیم از آفتاب و مهتاب و ستارگان و یا برق و آتش نیست بلکه منشأ این نور در درون ماست. آفتابی بسیار نافذتر و نوری بسیار رقیق تر از نور آفتاب در درون ماست که به واسطه آن آفتاب و تاریکی را هم می بینیم و درون و برون خود را و عالم غیب را و نهایتاً خود خدا را هم با آن نور می بینیم. و این نور معرفت در ذات ماست که هر کسی که به سر منشأ این نور برسد به مشاهده کامل می رسد و به ذات وجود می رسد و این نور وجود است که چندین نوع و درجه دارد: نور، نور فوق نور، نور علی نور، نور ماقبل نور و نور النور. کل محسوسات و معلومات بشر، نوری اند. این همان نوری است که حکمت اشراق بر آن استوار است و شیخ سهروردی یکی از بزرگترین کاشفان آن است و شهید کشف آن است. این همان نوری است که در قیامت کبری بر همه می تابد و خداوند دیدار می شود: نور عرفان و عشق و لقا!ء

www.khanjany.com

57- پس بیهوده نیست که ازدواج در دین محمد، به مثابه نیمی از دین است و نیز سنت محمدی محسوب می شود زیرا سنت محمدی بعنوان رسول خدا فقط سنت معراج و لقاءالله و خلق جدید و حصول به مقام خلافت اللهی است

از کتاب آخرالزمان خانواده تألیف استاد علی اکبر خانجانی 

www.khanjany.com

از کتاب پدیده شناسی توحیدی اثر استاد علی اکبر خانجانی 

٨٣١ -ھمانطور که تقریباً ھمۀ آثار بنده بسیار بیشتر از کتاب و سخن است و با ھر خواننده ای، از ھر ھویّتی، چنان می کند که تا به آخر عمرش حیران این واقعه است. ولی این اثر ھر خواننده ای را که بتواند به آن دل دھد، به ملاقات با خدا میبرد 

www.khanjany.com

(معاد (وعده خدا با خلق

8- پس خلق جدید هم دو مرحله ایست: قبل و بعد از مرگ! ولی اهل ایمان بایستی از مرگ سبقت گیرند و آنرا از همان حیات دنیا آغاز کنند و در واقع برایش پیشاپیش مهیا گردند. اینان همان « والسابقون السابقون اولئک المقربون » هستند.یعنی آنان که از زمان و از مرگ سبقت گرفته و قبل از مرگشان قیامت خود را برپا کرده و به قرب و لقای الهی نائل آمده اند ...

از کتاب معاد تألیف استاد علی اکبر خانجانی 

www.khanjany.com 

فلسفه نور

نور چیست؟ نور فقط آن چیزی نیست کبه از آفتاب بر جهان می تابد و ما به واسطه آن جهان بیرون را می بینیم زیرا در فقدان خورشید هم می بینیم و بلکه تاریکی مطلق را هم می بینیم. و بلکه حتی آنگاه که چشمان خود را بر هم می نهیم نیز باز هم چیزهایی می بینیم و نیز جهانی را که با چشمان بسته در عالم خواب می بینیم. و نیز آن چیزی است که در درون ما می تابد و خیالات و تصورات درونی را با آن می بینیم. جهان تحت الشعاع نوری که از ذات ما بر می تابد دیده می شود. پس آن نوری که به واسطه اش می بینیم از آفتاب و مهتاب و ستارگان و یا برق و آتش نیست بلکه منشأ این نور در درون ماست. آفتابی بسیار نافذتر و نوری بسیار رقیق تر از نور آفتاب در درون ماست که به واسطه آن آفتاب و تاریکی را هم می بینیم و درون و برون خود را و عالم غیب را و نهایتاً خود خدا را هم با آن نور می بینیم. و این نور معرفت در ذات ماست که هر کسی که به سر منشأ این نور برسد به مشاهده کامل می رسد و به ذات وجود می رسد و این نور وجود است که چندین نوع و درجه دارد: نور، نور فوق نور، نور علی نور، نور ماقبل نور و نور النور. کل محسوسات و معلومات بشر، نوری اند. این همان نوری است که حکمت اشراق بر آن استوار است و شیخ سهروردی یکی از بزرگترین کاشفان آن است و شهید کشف آن است. این همان نوری است که در قیامت کبری بر همه می تابد و خداوند دیدار می شود: نور عرفان و عشق و لقاء

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۳ ص ۸۰

www.khanjany.com

روانشناسي لقاء الله

در قرآن کریم می خوانیم که در پایان جهان و روز قیامت کبری آنگاه که خداوند نقاب از چهره براندازد کافران می گویند که ای کاش هرگز آفریده نشده و خاک می بودیم. و آنگاه خود را با صورت در آتش دوزخ سرنگون می کنند. آیا براستی هرگز درباره این واقعه اندیشیده اید. آیا کافران یعنی منکران و جود خدا و قیامت کبری و لقا الله چرا چنین می گویند و چرا با «صورت» خود را در آتش می افکنند واز خود انتقام می ستانند. آیا در دیدار جمال پروردگار چه می بینند؟ به نظر ما طبق صدها حکمت و حدیث از علی (ع) که قیامت خود را برپا کرده بود و خداوند را دیدار می نمود آن جمال یگانه که در پایان جهان بر کل بشریت آشکار می شود برای هر کسی همان جمال ذات خودش می باشد. طبق این سخن که « خودشناسی خداشناسی است» و «خداوند همان خود خود هر کسی می باشد.» روانشناسی واقعه لقا الله در قرآن فقط در این صورت قابل فهم است و لاغیر. از اینکه کافران می بینند که منکر و خصم خود بوده اند. هر کسی جمال خود را در جمال خدا دیدار می کند. همانطور که خداوند در خلقت ازلی از صورت خود به آدم صورت بخشید و از روح خود در آدم دمید و از علم خود به انسان علم داد و او را جانشین خود در جهان ساخت.

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۵ ص ۱۱۰

www.khanjany.com

 آخرالزمان ابرانسان ابن عربی اسرار صلوة اسلام شناسی اگزیستانسیالیزم امام شناسی اوشو اشراق امامت امامزمان ایدز برزخ بهشت بوبر تأویل قرآن تناسخ تشیع جهنم حافظ حکمت حکومت اسلامی حکمت الاشراق خاتمیتخودکشی خودشناسی خلق جدید دجال دکتر علی شریعتی زرتشت شفاعت صادق هدایت طب اسلامی ظهور امام زمانعلائم ظهور عرفان عرفان اسلامی عرفان شیعی عرفان حلقه عذاب علم توحید غیبت فاطمه شناسی، فلسفه فلسفهدین فلسفه زندگی فلسفه سینما فلسفه ظهور فلسفه گناه فلسفه مرگ، فلسفه ملاصدرا فلسفه نماز فمینیزم قیامتکرامت کریشنامورتی لقاءالله متافیزیک منجی موعود معراج منجی آخرالزمان مولوی مولانا مهدی موعود معرفتشناسی نجات نیچه وحدت وجود وجه الله ولایت وجودی هایدگر هرمنوتیک یاسپرس

آدم و حوا, آفرینش جدید عرفانی، ادگار آلن پو، انسان کامل، امراض لاعلاج، پدیده شناسی، تئوسوفی، حقیقتمحمدی، حلاج، خداشناسی، روزبهان بقلی، رجعت حسینی، زایش عرفانی، شناخت شناسی، شیطان شناسی، عشقعرفانی، عرفان درمانی، علی شناسی  فلسفه ازدواج و زناشویی، فلسفه بیماری، فلسفه طلاق، فلسفه عشق،ماورای طبیعت، معرفت نفس، ناجی موعود، ناجی آخرالزمان، 

 پدیده شناسی بوبر یاسپرس حلاج زایش عرفانی حقیقت محمدی