هرمنوتیک

www.khanjany.com

از کتاب دائرة المعارف عرفانی جلد سوم اثر استاد علی اکبر خانجانی

هرمنوتیک « اراده »

« اراده » در لغت از مصدر « ردّ » بمعنای گذشتن، عبور کردن و رد نمودن است و در فرهنگ اسلامی قلمرو « لا اله » می باشد یعنی انکار و نفی و رد کردن هر چه غیر خدا. در قلمرو شناخت نفس به معنای رد کردن امیال غریزی نفس است و چون دل آدمی کانون میل کردن است پس اراده به معنای رد کردن خواسته های قلبی و به بیان دیگر پا بر روی دل خود گذاشتن و از دل خود گذشتن. و این به معنای پیدایش اراده انسانی و انسانی صاحب اراده است. پس می بینیم که آنچه در فرهنگ عامه مترادف با اراده است در واقع ضد اراده است. در معرفت دینی اراده برخاسته از ضد اراده است. یعنی پیروی از اراده خود عین بی ارادگی است و این همان شعاری است که به خصوص بشر مدرن برایش جانبازی می کند: آزادی! و لذا می بینیم که اشد اسارتها و غل و زنجیرها از بطن آزادیخواهی فردی سر بر می آورد و کل اراده فرد را به بند می کشد. پس آنکه خود٬ اراده خود را به بند می کشد و آنرا رد می کند صاحب اراده و آزادی می شود. از این منظر نیز بهتر می توان درک کرد که چرا همه ارزشهای عامه بشری به ضد ارزش منجر می شود و هر واژه ای در نزد مردم واژگونسالار است و فریبنده! پس آیا علمی رها بخش تر از علم هرمنوتیک و تأویل واژه داریم. این علم منشأ ارادت عرفانی و رابطه مراد و مرید است.

www.khanjany.com

فلسفه تغییر (خودشناسی کلامی) فلسفه هرمنوتیک- اسرار واژه ها مقاله ۷

« تغییر» در لغت از « غیر» است و به معنای غیر شدن می باشد در نقطه مقابل خود شدن. بی تردید هیچکس در اراده و آگاهی خویش میلی ندارد که غیر خود شود بلکه می خواهد که مستمراً هر چه بیشتر خودش شود و به خودش برسد. منظور از خود آن ایده و آرمان و تصوری است که آدمی در احساس و اندیشه اش برای یک هویت جاودانه برای خود داراست و می خواهد به آن برسد ولی به واسطه دیگران (غیر) و در چشم دیگران است که این خود آرمانی باید تصدیق شود

پس این خود آرمانی ذاتاً غیر و غیرپرست است. نه تنها به دیگران (غیر) منتهی می شود و به واسطه دیگران عملی می گردد بلکه از طریق دیگران به تدریج در اندیشه فرد القاء می شود. پس مبدأ و معاد و وسیله رسیدن به این خود تماماً غیر هستند. این همان معنای تغییر است: غیرشدگی! والدین و خانواده و جامعه و فرهنگ و وراثت ها به فرد ایده ای از « خود» می دهند و سپس این خود بایستی به واسطه دیگران تحقق یابد و نهایتاً به تصویب دیگران برسد زیرا از دیگران است و لذا برای دیگران است. در اینجا آنچه که « من » نامیده می شود یک ایده و یا نقطه مفروض و بی وجود است که بدینگونه بتدریج بوجود می آید. هر منی از دیگران و به واسطه و برای دیگران بوجود می آید و در دیگران توسعه می یابد. این سنت عامه بشری در طول تاریخ بوده است. به همین دلیل آنگاه که آدمی اراده می کند که به خود بازگردد و خویشتن خویش را بیابد جز غیر نمی یابد و تصدیق می کند که « من » همان عدم است و منشأ هر دروغ و توهمی بوده است زیرا وجود نداشته است. پس تغییر همان کارگاه خلقت و هویت تاریخی بشر است ولی رجعت به خویشتن خلقت انسانی است.

کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد سوم – فلسفه هرمنوتیک- خودشناسی کلامی اثر استاد علی اکبر خانجانی

www.khanjany.com

مالیخولیای واژه ها «سرّ واژه» مقاله ۱(فلسفه هرمنوتیک) اسرار واژه ها- خودشناسی کلامی

چرا هر صفت و ادعایی که به لفظ می آید در غایت تحقق به ناگاه واژگونه از آب در می آید؟ این همان سرّ ناکامی انسان در جهان است و راز هر شکستی و هر جنونی و هر حیرتی. این سرّالاسرار عالم وجود انسان در جهان است. واقعیت اینست که واژه ها به راستی واژه اند یعنی وارونه اند. لفظ « واژه » یک لغت پهلوی اوستایی است که قدیمترین زبان بشر است. « واژه » هم به معنای کلمه است و هم به معنای وارونگی، شومی و مالیخولیاست. علی (ع) می فرماید: « واژه ها در نزد عارفان واژگونه می شوند». در حقیقت در ذات هر واژه ای معنایی بر خلاف آنچه که در نزد عامه مردم تداعی می شود حضور دارد. این امر علت اصلی گمراهی جماعت اهل کتاب (سواد ) است که در قرآن نیز مذکور است. این سرّ واژه ها است که در واژۀ «واژه » عیان است. و فقط عارفان بر اسرار واژه ها آگاهند و این منشأ علم تأویل است. درست به همین دلیل مردمان امّی و بی سواد که با الفاظ و واژه ها کمتر کار دارند به هدایت نزدیکتر ند و جماعت اهل کتاب بیشترین جدال و انکار را نسبت به حقیقت دارا هستند الاّ اینکه در قلمرو معرفت به عرفان واژه ها نایل آیند. این سرّ به بیان فلسفی همان دیالکتیک ذات واژه هاست

www.khanjany.com

علم هرمنوتیك چیست؟

هرمنوتیك یك اصط ح یونانی است به برگرفته از نام «هرمس» می باشد به اسم یونانی حضرت ادریس است که اولین پیامبر و حکیم و معلم بشریت پس از حضرت آدم و قبل از ظهور نوح (ع) می باشد و در واقع دومین پیامبر محسبوب می شود. او بانی و معلم کلمات است و واژه ها را ابداع و تعریف نمود. و این منشأ هر علم است و در واقع بایستی ادریس را معلم اول بشر دانست و نه ارسطو را.

در روایات دینی و اسلامی حضرت ادریس بانی نخستین مدرسه است و درس و مدرسه هم برگرفته از نام اوست. آن حضرت را بسیار آزار دادند و بارها به قتل رسانیدند که باز به معجزه الهی زنده شد تا بالاخره به آسمان صعود نمود (مثل زرتشت ومسیح).

پس از ادریس هزاران سال بعد، نخستین فرد دیگری که این علم یعنی علم کلمه را آغاز نمود و اساس و محور رسالت خود قرار داد سقراط حکیم بود که معتقد بود تنها مشکل بشر اینست که معنای حقیقی الفاظ و واژه هایی را که به کار می برد نمی داند. سقراط شروع به تعریف واژه ها نمود منتهی نه به شکل لغت نامه و یا دایرةالمعارف بلکه به واسطه خودشناسی و ادراك باطنی. این همان الفبای عرفان است. سقراط هم شهید تعلیمات خود شد زیرا واژه هایی که او می آموزاند مفاهیمی کاملا وارونه نسبت به معانی رایج در میان مردم داشت به قول علي (ع) «واژه ها در نزد اهل معرفت واژگونه مي شوند»

لذا سقراط را به عنوان یك انقلابی منحط و مخرب تمدن و فرهنگ یونان به قتل رساندند و او را دشمن دموکراسی و مردم می دانستند. در فرهنگ اسلامی هرمنوتیك همان علم «تأویل» است که به معنای دستیابی به اوّلیت و ازلیت معنای هر کلمه ای است یعنی همان معنای حقیقی هر کلمه در نزد خدا.

این علم را در جهان اسلام امامان ما بدعت نهادند که متأسفانه فراموش شد و صورتی جامد و بیروح از آن علم تحت عنوان «علم کلام» باقی ماند که به هیچ کاری نمی آید و اتفاقاً یکی از دشمنان علم «تأویل» است و این علم را تکفیر می کند.

این علم شعبه ای اساسی از علم معرفت نفس است و ما در آثار خود و از جمله در این نشریه از این علم بهره می جوییم و نیز راه آنرا می آموزانیم و اصولش را تدوین مي کنیم

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۳ ص ۶۵

www.khanjany.com

اوّلین مدرسه و اوّلین کلاس درس

حمرت ادريس که در فرهنگ يونانی «هرمس» است دومين پيامبر خداست و بعد از حضرت آدم ظهور نمود.

همو اولين کسی است که بساط «درس» گسترد و تعليم داد و لذا او را «ادريس» ناميده اند يعنی اهل درس.

در فلسفه يونان او را بانی علم هرمنوتيک می دانند که همان علم تفسير کلمات است که قلب واژه ها را می شکافد و معنای نهانش را استخراج می کند و به زبان عربی همان علم « تأويل» می باشد که به علم جِفر هم معروف شده که از جمله علوم خفيه و اسرارآميز است. «هرمنوتيک» نيز از نام «هرمس» گرفته شده و

نام درسی است که او می داده است. درس او همان ابداع و شرح کلمات بوده است زيرا بشر هنوز کلمات را

نمی شناخته و در واقع او برای نخستين بار زبان را به بشر هديه کرد و بانی و کاشف کلمات و گويش و فهم

واژه ها می باشد. و عجيب اينکه همين درس بتتدريج در طول تاريخ فراموش شده و فقط در نزد عده ای انگشت شمار از عارفان باقی مانده که بواسطه رياضت و ذکر و تزکيه نفس تعليم داده می شود. بنظر می رسد که حضرت ادريس هم می بايستی چنين کلاسی داشته باشد و به گونه ای بايد مثل «معبد دلفی» در يونان و يا مدرسه اصحاب صفّه در خانه پيامبر بوده باشد. در روايات است که حضرت ادريس را بسيار آزار دادند و بارها او را به قصد کشتن زدند ولی باز زنده ماند و بالاخره مثل مسيح (ع) و يا حضرت زرتشت به آسمان عروج نمود. او نيز در انتظار رجعت است و در واقع زنده است

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۵ ص ۲۷

www.khanjany.com

فلسفه پارادایم (paradigme)

قبل، قبله، قبیله، قابل، مقبول، قباله، قبیل و ...... جملگی پارادايم مصدر «قبل» هستند. پس اين يک اصطالح زبانشناسی است و خود، شاخه ای بس مهم در زبان است که ريشه هر واژه ای را معلوم می کند و امروزه که عصر بلوا و هرج و مرج و نیهیلیزم زبان و الفاظ و شعارهاست بیش از هر زمانی بکار می آيد و درست به همین دلیل متعهدترين متفکران عصرجديد در قلمرو فلسفه و روانشناسی متوسل به اين امر شده و مکتب فلسفی نوينی پديد آورده اند که علم هرمنوتیک می باشد و نیز مکتب اصالت زبان در فلسفه. و لذا همه فلاسفه خلاق عصر ما بر اين محور فلسفیده اند مثل نیچه، هايدگر، ويتگنشتاين و پیروانشان. عصر ما به لحاظی عصر فروپاشی پارادايم و زبان است به همین دلیل يک دوجین از واژه هائی که اصلا به هم مربوط نیستند مترادف قرار می گیرند و چه بسا موجبات يک جنون ملی و جهانی می شوند مثل آزادی، دموکراسی، عدالت، برابری، حقوق بشر، سوسیالیزم، مردم سالاری، روشنفکری و .... حتی عشق. امروزه واژه ها براستی مثل علف خرس هستند و هرگز در هیچ کجای تاريخ چنین جنونی بر زبان بشری حکمفرما نبوده است. و لذا يکی از اهداف درجه اول ما همین تعريف دگرباره واژه های بنیادين زبان و فرهنگ و اخلاق و مذهب می باشد، تعريف الفبائی مفاهیم. رجعت به پارادايم!

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۴ ص ۱۵۰

www.khanjany.com

یك آسیب شناسي هرمنوتیك

هرمنوتیک علم تفسیر و تأویل واژه های کلیدی فرهنگ است. سقراط حکیم معتقد بود که علت العلل همه جهل ها و جنونها و جنایت های بشری فقدان تعریف و فهم حقیقی الفاظ و واژه هایی است که بر زبان می آید. خود او نیز تمام عمرش مشغول همین امر بود و معرفت نفس که فلسفه ویژه سقراط است برخاسته از تلاشی درجهت تعریف واژه هاست. سقراط یکی از پیامبران معرفت نفس و علم هرمنوتیک محسوب می شود. علم هرمنوتیک یکی از محصولات عرفان عملی و حکمت توحیدی بوده است. ولی امروزه پس از حدود 25 قرن به نظر می رسد که این علم در نزد بشر کمترین رشد و رونقی نداشته و بلکه اصولا فراموش شده است. شاید یک دلیلش این بوده که نهضت معرفت نفس و علم واژه ها پیروان بسیار اندکی داشته و در خود

غرب نیز بعد از سقراط تقریباً کسی همطراز او در این وادی پدید نیامد. و شاگردان مکتب او نیز بسیار اندک بوده اند. در مغرب زمین عصر جدید یکبار دگر این مکتب منقرض شده دوباره احیا شد و کسانی چون نیچه و هایدگر در رأس این احیاگری قرار دارند ولی خود غربیان به این دو رغبتی ننموده و بلکه آنان را به اتهاماتی ناروا محکوم ساختند مثل جنون و فاشیزم. امروزه مشکلی که سقراط در عصر خود کشف نموده بود دو صد چندان شدیدتر بر کل جهان حاکم است و آن فقدان حداقل تعریفی محسوس از ابتدایی ترین مفاهیم و واژه های عرصه فرهنگ و تمدن و اخلاق است مثل صدق، نیکی، علم، پیشرفت، ایمان، فضیلت، عشق، آزادی و غیره. به لحاظی بایستی همه جدالها و جنگهای بین افراد و ملل و مذاهب بر روی زمین را حاصل این فقدان عظیم دانست این همان فقدان معناست و به زبانی فقدان علم هرمنوتیک یا تفسیر واژه ها. این فقدان در کشور ما نیز بدلیل دعوی معنوی بیشتر خودنمایی می کند.

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۳ ص ۷۱

www.khanjany.com

امام محمّد باقر (ع) بنیانگذار هرمنوتیک اسلامی

هرمنوتیک که واژه ای یونانی است همان علم تأویل کلام می باشد که هم در حکمت اروپایی و هم حکمت اسلامی قرنهاست که به نسیان رفته است و در قرن بیستم یکی و دو تن از حکیمان آلمانی همچون نیچه، هوسرل و هایدگر به احیای آن پرداختند هر چند که این احیاگری در همان آغاز راه متوقّف ماند. علم تأویل کلام به معنای استخراج مفاهیم متافیزیکی و حکمت جاودان و ازلی از بطن واژه های دینی و فلسفی می باشد. این علم در جهان اسلام جز امام محمد باقر (ع) بانی معروف دیگری ندارد و اصلا لقب باقرالعلوم (شکافنده علم) به همین معنا تعلّق گرفته است که مترادف با شکافتن ذات الفاظ و معانی است. این همان علمی است که در مدرسه فرزندش امام صادق (ع) زمینه علمی و فقهی شیعه جعفری را پدید آورد و همه ارکان فرهنگ شیعی بر

مبنای همین علم پی ریزی شد. گویند که نخستین بانی این علم در تاریخ قدیم حضرت ادریس بوده که در یونانی هرمس خوانده می شود که نام هرمنوتیک از نام اوست. در حقیقت نخستین کلاس درس در تاریخ بشری را آن حضرت بنا نهاد و نخستین کلمات را به بشر آموخت و لفظ مدرسه نیز از ادریس است. ولی این علم در مسیر تاریخ از منشأ اصولی و بنیادین خود بیگانه شد و هر چند که اساس همه علوم دگر است ولی خودِ اصلِ این علم به انقراض رفت و فقط انگشت شماری از عرفا و حکیمان بزرگ در طول تاریخ بواسطه ذکر و معرفت نفس آن را دارا بوده اند و از آنجا که این علم قابل تدریس زبانی نیست همواره نوعی از علوم خفیّه تلقّی شده است. تنها کتابی که از این علم در صدر اسلام مدوّن شده و نخستین الفبای تأویل کلام را تبیین نموده کتاب «ام الکتاب» که گزارشی از گفتگوی چند تن از مریدان امام محمد باقر (ع) با آن حضرت درباره اسرار حروف و کلمات است. این اثر که از متون مقدّس عرفان شیعه اسماعیلی محسوب می شود تا به امروز اثری قاچاق تلقی شده و هنوز کسی را جز اسلام شناسان غربی جسارت پرداختن به این اثر نبوده است. این اثر از عجایب علم ادبیات و اندیشه و فلسفه و عرفان است و بسیاری این اثر را منشأ همه علوم خفیّه از جمله جفر دانسته اند و بسیاری نیز مطالعه این اثر را برای عامه مردم موجب گمراهی و الحاد می خوانند. در مقدمه این کتاب فرد و یا افرادی که این نقل قولها را از جانب امام باقر آن هم در سن پنج سالگی ذکر می کنند این کتاب را روح و ذات همه کتابها و معارف بشری دانسته و برتر از آن کتابی سراغ نمی دهند و راه یافتگان به معارف این کتاب را حاملان علم لدنّی و اسرار غیبی می دانند و حتی بازگو کردن

اسرار آن را در نزد عامه مردم از جمله گناهان نابخشودنی دانسته اند.

در این کتاب اسرار حروف الفبا و واژه های کلیدی معارف اسلامی تبیین یافته که دارای منطقی فوق عقل و علم است و جز بواسطه کشف و شهود روحانی قابل درک نمی آید. در این کتاب حتی الفبا دارای موجودیت جسمانی و انسانی هستند. در میان حکیمان یونان باستان نیز برخی همچون فیثاغورث دارای چنین ادراک و باورهایی بوده اند. امروزه در عصر حاکمیت منطق ریاضی یک بار دگر نیاز به این علم در میان فرزانگان اروپایی پدید آماده است لذا واجب است که علمای اسلامی یک بار دگر نظری بر این کتاب قاچاق بیندازند و دیگر هراسی از الحاد و کفر نداشته باشند چرا که ایمان تاریخی بشر بهرحال در حال انقراض است و فقط یک ایمان فوق علمی و عرفاانی ولی با منطق مادرن می تواند احیاگر ایمان و معنویت عصر آخرالزمان باشد. در اینجا به گوشه ای از کتاب مذکور اشاره ای می کنیم که حاصل گفتگویی بین عبدالله صباح از مریدان و معلم سرخانه (ع) امام باقر در سن پنج سالگی می باشد: ای عبدالله راز «الف» این است که « ا » همان خداوند است و فتحه (ــَ) بالای آن محمد است و معنای الف روح

محمد است. الف دارای سه حرف است و یک نقطه: ا، ل، ف و نقطه. ا محمد است، ل علی است، ف فاطمه است و نقطه هم حسن و حسین است ... .

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۲ ص ۲۱۲

www.khanjany.com

ماهیت رسانه ای سینما

سینما در یک کلمه همانا صنعت و هنر بازی و بازیگری و بازیچگی و بازی دادن است. فلسفه سینما چیزی جز فلسفه «بازی» نیست. بازی ای که از تأتر یونان باستان آغاز شد و در تکنولوژی جدید کامل گردید. واژه Theatre در تعبیر هرمنوتیک (تأویل کلام) به معنای «خدانمائی» است همانطور که لفظ Theo به معنای خداست. تأتر به معنای نمایش خدایگونگی بشر است. و لذا نخستین نمایشنامه های یونانی تماماً درباره هویت خدایان اسطوره ای یونان بوده است که در آثار هومر، هسیود، سوفوکل و اریستافانس منعکس می باشد. کل فرهنگ و تمدن غرب بر اساس باورها و احساسات و القاعات الهه های این آثار پدید آمده است و لذا کل این تمدن در سینما بعنوان ترمینال غایت خدانمائی بشر به مالیخولیا و انهدام کشیده شده است. اگر بانیان اندیشه های تأتری دریونان باستان را نمی شناسیم که چگونه انسانهائی بوده اند ولی سلاطین سینما را بوضوح می شناسیم که چه دجالهائی هستند و گوئی که تجلی همان یکصد و اندی خدایان اسطوره ای یونان می باشند که بشریت را به بازی جنون و مالیخولیای خود مبتلا نموده اند. مطالعه زندگی شخصی و هویت خصوصی این نوابغ سینمائی کافیست تا ما را در این باور به یقین برساند: الهه های جنون شهوت و حرص و سلطه و فرییب و دغلبازی و مالیخولیا که دم از رسالت نجات بشری و اشاعه حقیقت می زنند و از فریب بشریت لذتی شیطانی می برند: جان هوستون، تارکوفسکی، اورسون ولنر، فلین، آنتونی کوئین و ... و تازه اینان خوبان و قدیسین جهان سینما محسوب می شوند. امروزه جهان

مافیائی سینما به مثابه کارخانه فراماسونی تولید فرهنگ و باور و اسطوره و رهبر و آرمان و مدینه های فاضله است و کل تاریخ را هر گونه که ابر قدرتها بخواهند تغییر صورت می دهند و کل واقعیت های جاری جهان نیز هر گونه که سلاطین صنعت و بانکداری جهان و شرکتهای چند ملیتی اراده کنند در مقابل چشم جهانیان تصویر می شود و شبانه روز در خانه ها اراده آفرینی و تولید احساس و اندیشه می کنند. امروزه برای اکثریت قریب به اتفاق مردم جهان، حقیقت همانست که بر روی صفحه های تلویزیون عیان می شود. سینما عرصه پیدایش دجالیت آخرالزمان است. سینما گران تجسم شیاطین هستند و سینما زدگان هم به مثابه حزب شیطان. امروزه حقیقت، دشمنی جز سینما و تلویزیون و ماهواره ها و شبکه های اینترنتی ندارد. امروزه نجاتی جز نجات از اسارت مالیخولیائی این دجال نیست. سینما تجلی برزخ زمین است، سرابی که حتی لحظه ای مجال اعتراف به تشنگی هم نمی دهد.

جهان سینمائی نه هست و نه نیست. سینما قلمرو پیدایش و القای غایت نیهیلیزم روانی و عاطفی در سراسر جهان بشری می باشد. نیهیلیزمی که کارخانه جهانی تولید انواع جنون ها و جنایتهای نو به نو می باشد. سینما رسانه مالیخولیاست

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۱ ص ۱۴۴

www.khanjany.com

یک نکته هرمنوتیکی درباره «بسیج» مقاله ۱۲ خودشناسی کلامی _ فلسفه هرمنوتیک

کتاب دائره المعارف عرفانی جلد سوم اثر استاد علی اکبر خانجانی

از رسانه ها و مسئولین می شنویم که بسیج، مردمی ترین، اسلامی ترین و انقلابی ترین پدیده تاریخ معاصر ایران است. چون خود من با این جماعت در جامعه رابطه ای مستقیم نداشته ام هیچ نظری هم ندارم ولی طبق تعاریفی که از این پدیده اجتماعی می شود امیدواریم همانی باشد که می گویند و قرار است که باشد. لذا از همین دیدگاه یک نکته اصلاحی در قلمرو علم تأویل کلام (هرمنوتیک) درباره بسیج ارائه می کنم تا باشد که مورد قبول مسئولین امر واقع شود. و آن نکته اینکه اگر بسیج یک پدیده شدیداً مردمی و اسلامی و انقلابی است ولی چرا نامی که بر خود دارد یک واژه لاتین و اروپایی است: besiege !؟ تا آنجا که در فرهنگ لغات فارسی و عرب جستجو کردم هیچ نام و نشان و ریشه فارسی یا عربی و یا معرّب شده از این واژه نیافتم الا در فرهنگ لغت آکسفورد که به معنای محاصره کردن و انسجام قدرت نظامی است. بنابراین اگر تعصبی هم درباره لاتین بودن این واژه نداشته باشیم این واژه در فرهنگ اروپایی فقط مفهوم نظامی دارد و بس. در حالیکه خاصیت نظامیگری بسیج فقط بیانگر یکی از وجوه آن است و نمی تواند کل این پدیده را بیان کند. البته این امر واضح است که چه بسا مسمّی است که معنای اسم را روشن و معلوم می کند و نه بالعکس. همانطور که امروزه کسی برای فهم واژه بسیج به لغت نامه رجوع نمی کند و بلکه لغت نامه بایستی بتدریج خود را در جهت معنای رایج این مسمّی در جامعه، اصلاح و تکمیل نماید. بنده خودم علاقه چندانی به نهضت «پارسی را پاس داریم» ندارم ولی طرفدار اروپایی کردن زبان فارسی هم نیستم.

www.khanjany.com

آخرالزمان ابرانسان ابن عربی اسرار صلوة اسلام شناسی اگزیستانسیالیزم امام شناسی اوشو اشراق امامت امامزمان ایدز برزخ بهشت بوبر تأویل قرآن تناسخ تشیع جهنم حافظ حکمت حکومت اسلامی حکمت الاشراق خاتمیتخودکشی خودشناسی خلق جدید دجال دکتر علی شریعتی زرتشت شفاعت صادق هدایت طب اسلامی ظهور امام زمانعلائم ظهور عرفان عرفان اسلامی عرفان شیعی عرفان حلقه عذاب علم توحید غیبت فاطمه شناسی، فلسفه فلسفهدین فلسفه زندگی فلسفه سینما فلسفه ظهور فلسفه گناه فلسفه مرگ، فلسفه ملاصدرا فلسفه نماز فمینیزم قیامتکرامت کریشنامورتی لقاءالله متافیزیک منجی موعود معراج منجی آخرالزمان مولوی مولانا مهدی موعود معرفتشناسی نجات نیچه وحدت وجود وجه الله ولایت وجودی هایدگر هرمنوتیک یاسپرس

آدم و حوا, آفرینش جدید عرفانی، ادگار آلن پو، انسان کامل، امراض لاعلاج، پدیده شناسی، تئوسوفی، حقیقتمحمدی، حلاج، خداشناسی، روزبهان بقلی، رجعت حسینی، زایش عرفانی، شناخت شناسی، شیطان شناسی، عشقعرفانی، عرفان درمانی، علی شناسی فلسفه ازدواج و زناشویی، فلسفه بیماری، فلسفه طلاق، فلسفه عشق،ماورای طبیعت، معرفت نفس، ناجی موعود، ناجی آخرالزمان،

پدیده شناسی بوبر یاسپرس حلاج زایش عرفانی حقیقت محمدی