آزادی و فمنیزم

فلسفهٔ آزادی بیان

صوتی تصویری

___________________________________________

از کتاب دائرة المعارف عرفانی جلد سوم اثر استاد علی اکبر خانجانی

حکمت جاوید ( دجّالیها )

دجّال عصمت، فمینیزم است

از کتاب مذهب اصالت عشق تألیف استاد علی اکبر خانجانی جلد اول

328- و اما آنچه که خصم عشق زناشویی است همان معضله موسوم به برابری می باشد که اصلاً امر ازدواج را محال ساخته است

329- اگر قرار است که زن و مرد در همه امور برابر باشند پس بایستی در اساس زندگی یعنی عشق هم برابر باشند یعنی عشق زن و مرد به یکدیگر یکسان باشد. و این امری محال و مهمل است زیرا عشق زن به مرد از حوادث نادر تاریخ است. زن اگر هم قرار باشد عاشق شوهر شود یا پس از طلاق است و یا مرگ

330- زن عاقل هرگز نمی خواهد با شوهر برابر شود تا کل مسئولیت درون و برون از خانه را بدوش بکشد. و مردی هم که زنش را دوست داشته باشد هرگز به این برابری رضایت نمی دهد و آنرا عین ظلم و خیانت می یابد

www.khanjany.com

از کتاب آخرالزمان خانواده تألیف استاد علی اکبر خانجانی

206- انسان کافر و جاهل این اراده به وحدت و ظهور یگانگی روح آدم-حوائی را جز در جمع و وحدت سکسی نمی یابد و به لحاظ معرفت دینی می دانیم که بزرگترین درب رسوخ شیطان در انسان همانا سکس است و لذا عرفان شیطانی و وحدت وجود کافرانه در این دوران ظهوری جز همجنس گرائی و فمنیزم و برابری جنسی ندارد و این همان فرق عظیم بین یگانگی و برابری است. در حالیکه یک عارف موحد دارای التقاط جنسی نیست و شخصیتش معجونی از مرد و زن نیست بلکه مظهر یگانه هویت الهی است که ورای مذکر و مونث است. همانطور که در گزارشات تاریخی شاهد مدعیان دروغین عرفان و وحدت وجود هستیم که همگی هویتهای شیطانی و همجنس گرایانه داشته اند

از کتاب دائرة المعارف عرفانی جلد سوم از آثار منتشر نشده استاد علی اکبر خانجانی

مهربانترین شوهر تاریخ

پیامبر اسلام (ص) فقط مهربانترین پیامبر خدا بر خلقش نبود بلکه این مهر مطلقه اش نسبت به دوست و دشمن آشکار است. مهر و عطوفت وی درباره زن در ورای رسالت او امری خارق العاده و منحصر بفرد خود او در تاریخ بشر است. او در قومی ظهور کرد که زنانش از حیوانات هم پست تر بودند و حتی حقوق چهار پایان هم درباره آنان رعایت نمی شد. ماجرای زنده به گور کردن دختران یک افسانه نیست. او برای نخستین بار به زن به مثابه یک انسان نگاه کرد و برایش حق و حقوقی همتراز مرد قائل شد. او برای نخستین بار نه فقط در میان اعراب بلکه بر روی زمین به زن حق اظهار نظر داد، حق انتخاب شوهر داد، حق داشتن شغل و درآمد داد و حق تعلیم و تعلم بخشید و حتی در امر رابطه جنسی با شوهر، او را صاحب اختیار نمود و در همه امور معنوی و اقتصادی و سیاسی با وی مشورت می کرد. او برای نخستین بار در تاریخ بشر در خانه خودش زیر نظر خدیجه و فاطمه (ع) و سپس عایشه برای زنان کلاس درس بر قرار نمود و اولین فارغ التحصیلان علم و حکمت و فقه در حد اجتهاد از این مدرسه پدید آمدند که کلاسهای درس دایر نمودند. و اینها بدعتهایی در تاریخ زن است که به دست مبارک پیامبر ابداع گردید. وی ناجی تاریخ زن است و همو بنیان گذار آزادی زن از بردگی مرد است. ایشان حتی همسر عقدی خود را که در همخوابگی اکراه داشت با عزت و پرداخت کابین رها نمود. ایشان در خانه اش آسایش زن را بر خود ارحج می داد و هر گاه که همسرانش احساس ناراحتی می کردند در سکوت و با مهربانی خانه را ترک می کرد و شب را تا صبح در طویله به سر می برد. جز یکی و دو تا از همسرانش مابقی زنانی مطرود جامعه و رنجور بودند که به عقد خود درآورده و به آنان عزت و رفاه می بخشید و هیچ توقعی از آنان نمی داشت هر چند که اکثرشان مستمراً موجب آزار او بوده و زنانی عبوس و متکبر و بد اخلاق بودند و با اینکه خداوند بارها ایشان را مخیر نمود تا کابین این زنان را بدهد و از شرّ شان رها شود هرگز چنینن نکرد. به راستی محمد (ص) مظهر رحمت مطلق خدا بر بشر بود مخصوصاً بر ضعیفترین جنبه از بشریت یعنی زن. حق زن و شرافت و آزادگی او جز در مکتب محمد ادا نشده است. و لعنت خدا بر کسانی که این حق را وارونه جلوه می دهند. زن امروز در سراسر جهان هر حقی که دارد از دین محمد است و هر حقی که از آن محروم است به دلیل دوری اش از دین محمد است

www.khanjany.com

از کتاب دائرة المعارف عرفانی جلد دوم تألیف استاد علی اکبر خانجانی ص ۱۰

اگر بخواهیم از منظر تاریخی بنگریم بایستی زن سالاری جدید را یک جبر تاریخی بدانیم ولی از منظر عدالت یک واقعه کاملاً منصفانه است که روی می دهد. هزاران سال امور جهان بدست و اراده آشکار مردان بود و اینک نوبت زنان است تا چه کنند. این همان فلسفه فمینیزم(مکتب اصالت زن) است که جهانگیر می شود و هیچ چیز مانع وقوع این حق نیست و بلکه بیش از زنان خود مردانند که به لحاظ تاریخی در حال بازنشسته شدن هستند و مایلند که اراده امور را به دست زن بسپارند همانطور که در اواخر عمر هر زناشوئی، زن سالاری رخ می دهد در اواخر عمر تاریخی بشر (آخرالزمان) هم شاهد زن سالاری هستیم. بهر حال نظام جهانی مردان به پدیده امپریالیزم و تکنولوژیزم انجامید که آستانه نابودی بشریت است. حال ببینیم که زنان چه دسته گلی به آب می دهن...د

www.khanjany.com

مردواری و زن صفتی

41-... پس این دختری مردوار می شود همانطور که پسر بچه ننه هم زن صفت می گردد این مردواری و زن صفتی مطلقاً به معنای پدید آمدن صفات مردانه و زنانه نیست بلکه تلاشی مذبوحانه و ناکام است که هرگز محقق نمی شود پس این دو انسانی دوزخی و عقیم هستند: مردی که می خواهد زن باشد و نمی تواند و زنی که میخواهد مرد باشد و نمی تواند....

از کتاب آخرالزمان خانواده تألیف استاد علی اکبر خانجانی

www.khanjany.com

اساس پیدایش فمنیزم

41- دختری که از مادرش هیچ رحمت و امیتی ندیده در حقیقت مادریت در او عقیم است و بلکه ضد مادریت و رحمت است. و این اساس پیدایش فمنیزم است که زنانیت ضد رحمت و مادریت است. چنین دختر بچه ننه ای فقط یک پسر بچه ننه را شوهر ایده آل می یابد که فقط او را اطاعت و پرستش کن....د

از کتاب آخرالزمان خانواده تألیف استاد علی اکبر خانجانی

www.khanjany.com

چند حکایت مالیخولیایی (خودشناسی تمثیلی)٬ کتاب دائره المعارف عرفانی جلد سوم

- از رمال و دعا نویس پرسیدم: چرا آیات قرآن را می پزی و به خورد مردم می دھی؟ گفت: مگر نخواندی که در خود قرآن آمده که «این کتاب رحمت و شفایی برای مؤمنان است»

- کسی از فرط دندان درد تا صبح دعای دندان درد را زمزمه کرد و ھیچ تسکین نیافت تا از درد بی ھوش شد فردایش گفت: بالاخره اثر کرد و باز دعا را آغاز نمود

- شبی در عین دلبری زنی به شوھرش گفت آیا واقعاً عاشق منی و جز خوشبختی برای من نمی خواھی مرد گفت: ھمینطور است. زن گفت: اگر راست می گویی مهریه ام را تماماً و نقد بپرداز و طلاقم بده. مرد نیز ھمین کار را کرد. زن به ھنگام خداحافظی گفت: اگر به راستی عاشقم می بودی این کار را نمی کردی. تو عاشق نبودی احمق بودی. مرد گفت: احمق خودتی من از تو بیزار بودم و فقط اینگونه می توانستم از شرت راحت شوم.

- روزی دختری به دوست پسرش گفت: این را بدان که تو نه اولین دوست من ھستی ونه آخرین آن. پسره گفت منظورت اینست که اصلاً نگران ھیچ چیزی نباشم مرسی خیلی لیبرالی

از کتاب آخرالزمان شناسی عرفانی صفحه ۵۹ اثر استاد علی اکبر خانجانی

شاھد پیدایش نسل ھائی ھستیم ک در اوج رفاه و شکم چرانی دچار کم خونی و سوء تغذیۀ حاد ھستند. نسل ھائی که از فکر و حداقل عقل بری ھستند. نسل ھائی که در عطش قطره ای محبّت دیوانه شده و دچار جنون ھای جنسی وعاطفی می باشند که ھمجنس گرائی یک نمونه از این قحطی عاطفه است چون رابطۀ عاطفی بین والدین نابود شده است و بچه ھا ھرگز چیزی بنام محبّت جانوری را ھم تجربه نکرده اند و لذا جانور پرستی در خانه ھا یکی از روشهای کمابیش طبیعی جبران این قحطی محبّت است. غذای بشر آخرا لزمانی شیمی است. اندیشۀ بشر آخرا لزمانی ھم ریاضی است و عاطفه اش ھم پورنوگرافیزم است. و علم و ادراک بشر آخرا لزمانی تماماً آمار و اعداد است. بشر دوران ما بشری ساقط شده در دَرَک اسفل الّسافلین است و این د‌َرَک در مقابل رویش تجسم یافته است که ھمان مدرنیزم و تکنولوژیزم و پورنوگرافیزم می باشد

www.khanjany.com

فریادِ زن

1- اصولاً چرا در عصر ما جایگاه زن و مرد در حال تغییر است یعنی زنها میل دارند مرد شوند و مردها هم به سمت زن واری می روند مثلاً اینکه چرا مردها از ازدواج می گریزند و این دختران هستند که دربدر به جستجوی شوهر می باشند و از مردها خواستگاری می کنند و مردها هم تمایل دارند که از آنها خواستگاری شود و ...

از کتاب فریادِ زن تألیف استاد علی اکبر خانجانی

www.khanjany.com

درمان سرطان سینه و رحم(خودشناسی طبی) مقاله شماره ۱۴

سرطان پستان و رحم نیز از جمله امراض مدرن در زنان فمینیست( زن سالار) می باشد ما به تجربه بسیاری از این امراض را بواسطه عرفان درمانی بطور قطعی علاج نموده ایم و آن بخشیدن معرفت به زن و توبه از کبر و انکار شوھر و تشویق به تمکین و اطاعت از مردش بوده است و برخی نیز دست از اشتغال بیرون کشیده و خانه دار شدند و علاج گشتند. می دانیم که پستان و رحم و کلاً آلت تناسلی زن کل قلمرو ارگان زنانگی اوست که ھویت زنانه اش را پدید می آورد. بمیزانی که زن بر علیه زنانیت طبیعی و فطری خود می جنگد تا وظایف خدادادی زنانه را بجا نیاورد و مردوار باشد و بر علیه مقام ھمسریت و مادریت خود نبرد می کند و آنرا در شأن خود نمی داند و لذا در جنگی تمام عیار بر علیه شوھرش بسر می برد در واقع شبانه روز مشغول جنگ و سرکوبی ارگان زنانگی خویش است و طبعاً این ارگانها را علیل و ساقط می سازد تا مجبور شود که پستان و رحم خود را با جراحی از جای بر کند و یکبار برای ھمیشه از زن بودن خود مرخص گردد و به لحاظ روحی نیز عقیم و نابود شود. این عذاب کفر عظیم زن مدرن است که در سودای برابری و نهایتاً سروری بر مرد است و فطرت خود را انکار می کند و در واقع با خداوند سر جنگ دارد این جنگ با خدا عین جنگ با خویشتن است که در جنگ بر علیه شوھر خود نمائی می کند. اکثر این زنان بتدریج دچار عفونت ھا و امراض گوناگونی در دستگاه تناسلی شده و نھایتاً به بدترین آن یعنی سرطان دچار می شوند و این به مثابه پیروزی آنان در این نبرد است؟!

برگرفته از کتاب دائرةالمعارف عرفانی _ جلد اول _ فصل چهارم _ فلسفه بهداشت و درمان

« اثر استاد علی اکبر خانجانی »

www.khanjany.com

از یک زن فمینیست(مرد وار) پرسیدم: چرا اینقدر از مردان متنفری؟ گفت: زیرا هرگز نتوانستم مرد شوم

از کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد سوم فصل حکایات عرفانی – خودشناسی تمثیلی اثر استاد علی اکبر خانجانی

چند مصاحبۀ عرفانی (خودشناسی تمثیلی) مقاله ۸

بدبخت ترین زنان کیستند ؟ (خودشناسی جاوید) مقاله ۶

*کسانی که محبت مرد را دلیل عظمت خود می پندارند

*کسانی که محبت مرد را جنون او می پندارند

*کسانی که محبت مرد را بر علیه او به کار می گیرند

*کسانی که محبت مرد را به پول محک می زنند

*کسانی که محبت مرد را انکار می کنند تا به آن پاسخ گو نباشند

*کسانی که محبت مرد را به سخره می گیرند

*کسانی که محبت مرد را به خدمت بلهوسی خود می گیرند

*کسانی که محبت مرد را دلیل نیازش می پندارند

*کسانی که محبت مرد را در رختخواب تحقیر می کنند

*کسانی که محبت مرد را چاپلوسی می دانند

*کسانی که محبت مرد را در فرزندان خود نابود می کنند

از کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد سوم -حکمت جاوید (جملات قصار)- اثر استاد علی اکبر خانجانی

www.khanjany.com

مصاحبه ای با یک دختر دانشگاهی (خودشناسی تمثیلی) مقاله ۶ – استاد علی اکبر خانجانی

س: برای چه به دانشگاه میروی؟

ج: برای رفع بیکاری. برای اینکه عقدۀ حقارت والدینم را در فامیل جبران کنم. برای اینکه آرمان ناکام مادرم را برآورده سازم. برای اینکه از غرولند و تجسّس والدینم نجات یابم. برای اینکه مجبور نباشم فوراً شوهر کنم. برای اینکه بتوانم آزاد باشم و آزادی ام را تقدیس کنم. برای اینکه بتوانم در آینده شوهر خوبی تور کنم. برای اینکه در مقابل شوهر آینده ام کم نیاورم. برای اینکه با مدرکم شغلی بدست آورم و مستقل باشم. برای اینکه دیگر کسی مرا احمق نداند. برای اینکه تو دهن همه بزنم...... و

س: پس تکلیف علم چه می شود؟

ج: گور پدر علم! علم اگر نتواند مرا خوشبخت و سربلند سازد و نیازهایم را برآورده کند به چه دردی میخورد. تازه مگر چه کسی بخاطر علم درس خوانده که من دومی اش باشم

www.khanjany.com

فحشای اینترنتی

بخش عمده ای از سایت ها و وبلاگها در سراسر جهان و از جمله در کشور خودمان علنا و عملاً قلمرو ارتباطات هرزه و جولانگاه فحشاء و فساد نفس است در اینجا منظور آن سایت های پورنوگرافیک و روسپی خانه ای نیست که عذرشان خواسته و بلکه پدیده ای بی ریا و آشکارند و خطری مهلک برای انسانهای ساده ایجاد نمی کنند و مشتریان حرفه ای خاص خود را دارند. ولی منظورمان آنهانی هستند که ظاهراً دم از فرهنگ و ادب و مدنیّت و انسانیّت می زنند و اکثرشان دم از عشق و عرفان و دوستی و اتحاد می زنند و پوشش متین دارند و چه بسا خدا و رسول و مقدسات را هم به میدان می آورند ولی هدفی جز به دام انداختن جوانان ساده دل ندارند یعنی جوانانی که از سر بیکاری و بیعاری و پریشانی در سایت ها پرسه می زنند تا شاید بناگاه فرشته نجاتی و یا گنج بادآورده ای به دامشان افتد ولی خود به دام می افتند. هجوم اینهمه جوانز میلیون دلاری دروغین که به ایمیل ها سرازیر می شوند برخاسته از این طمع است. مخاطرات و مفاسد و جنون حاصل از اینترنت در کشورمان تا به امروز بر خیرش بسیار افزونتر است و جز والدین توان پیشگیری ندارند. از جمله جانبه ارتباطات اینترنتی در کشور ما امکان فحشای پنهان و پشت دربهای بسته در خانه است چرا که چنین امکانی بطور علنی در خیابان و اماکن عمومی وجود ندارد و لذا از اين لحاظ کشور ما در جهان رتبه اول را در ارتباطات اینترنتی داراست و قربانی کلانی می گیرد. چقدر واجب است که رسانه ملی در این باره به مردم آگاهی و اخطار لازم را بدهد

داثوة العارف عرفانی جلد اول ۱۶۰ از آثارمنتشر نشده استاد علی اکبر خانجانی

www.khanjany.com

نگاهی به وبلاگ نویسان وطن

بطور کلی وبلاگهای وطنی ما عجیب ترین وبلاگهای دنیا هستند که حقایق بسیاری را افشاء می کنند از جمله اينکه چرا اداره ارشاد ما تا این حد پیچیده عمل می کند و گروههای بررسی چقدر در عذابند تا یک اثر واقعاً فکور و با ارزش را اجازه انتشار دهند. در یک کلام اينکه شاید حدود نیمی از وبلاگها جز خود مسخرگی کاری دگر ندارند. بخش عمدة دیگر هم جز مسخره کردن دیگران هنر دیگری ندارند. و اما گروه جدّی تری هستند که هنرشان فقط زنده باد و مرده باد گفتن است بی آنکه اصلاً هیچ معنا و موضوع خاصی را مد نظر داشته باشند فقط افراد و با کلمات مخصوص را مورد فحاشی قرار می دهند. عده ای هم وبلاگ را با دفترچه خاطرات شخصی خود اشتباه گرفته اند. و گروهی هم فقط مشغول لوث کردن وبلاگهای جذّی هستند. و نیز برخی هم اشاعه دهنده هذیانها و کرامات عوالم نشئگی و انتقال دهنده روشهای نشئه....... و مابقی هم به خاطرات خود فحش می دهند. بدین ترتیب بهتر می توان درک کرد که چرا در کشور ما همواره معضله آزادی بیان بلافاصله منجر به یک دیوانه خانه می شود و حمام خون براه می اندازد. براستی تا آداب سخن گفتن را نیاموخته ایم و تاب تحمّل حرف دیگران را نداریم و قدرت شنوانی ما تا این حد ضعیف است خفقان و سانسور بزرگترین نعمت الهی برای مردم ماست و دشمني خانمانسوزتر از آزادی بیان برای ما ممکن نیست. کافیست که سالهای نخستین انقلاب را بیاد آوریم که در هر کوچه و محلی یک حزب و «رهبر کبیر» پدید آمده بود و ...و در هر خانه ای هر فردی خود یک حزب تمام و یک منجی عالم بشریت شده بود و نتیجه آن شد که هستیم و جز مسخره کردن خودمان و یکدیگر عشقی دگر نداریم و در آرزوی یک منجی از کاخ سفید بسر می بریم

www.khanjany.com

فلسفه حدود آزادی

آزادی یعنی رهانی از زندان تن خویش و غواصی در دیگران و نه بازی با دیگران. آنچه که حدود آزادی عمل نامیده می شود که با قواعد و قوانین عرفی و شرعی و اخلاقی و عقلی و جزانی مشخص شده است همان مرزهانی هستند که اگر از آنها عبور کنیم براستی به اسارت می افتیم. حدود آزادی براستی همان غایت آزادی هستند و اگر در همان محدوده های عملی که داریم هنوز هم احساس آزادی نمی کنیم بدان دلیل است که از همان آزادیهای موجود استفاده ای عمیق نمی بریم و در قشر اعمال خود اسیریم و در روابط خود با دیگران عمیق و متعهد و جدی نیستیم. فسق در رابطه ها قلمرو اسارتها هستند. آزادی روح حاصل عشق متعهد است. احساس آزادی دقيقاً همان احساس وجود است و وجود آدمی دارای یک معنا و گوهره عمیق و باطنی و لامتناهی است و بواسطه کمیّت ها و مادیت قابل حصول و وصول نیست همانطور که مثلاً ما بواسطه وزن خود وجودمان را دریافت نمی کنیم بلکه با معنانی که در اين مادیت حضور دارد وجود می یابیم. آدمی هر چه که سطح و تنوع اعمال خود را توسعه دهد قشری تر و بی محتواتر شده و بیشتر دچار قحطی وجود و احساس اسارت و نابودی می شود. یک عمل و تجربه عمیق داشتن بیشتر از صد تا عمل سطحی به انسان احساس وجود و آزادی می بخشد. شکستن حدود اخلاقی که حدود وجودی هستند آدمی را دچار احساس نابودی ساخته و لذا حریص و افسار گسیخته و دیوانه می کند. تنوع پرستی و کثرت گرانی بزرگترین دشمن احساس آزادی روح است. آزادی در عمق پدیده ها حضور دارد و انسان بواسطه برقراری رابطه ای عمیق با سائر موجودات و بخصوص انسانها از اسارت تن خود رها می شود. عمق در یک رابطه و وفای در آن و عشق به آن و تعهد و تلاش در آن رابطه است که روح ما را از اسارت تن می رهاند و بما احساس وجود می بخشد. آزادی روح محصول عشق در یک رابطه است نه بازی با صدها انسان

از مادینه گی تا مادریت

برخی می پندارند هرزنی که زانید مادر شده است. این قاعده شامل حال حیوانات و انسانهانی که هنوز از غریزه حیوانیت خود نیز ساقط نشده اند مصداق دارد ولی درباره بسیاری از زنان مدرن فمینیست وآزادیخواه اين قاعده مصداق ندارد. مادر شدن یکی از نتایج معنوی همسر و هم سر نوشت بودن با شوهر است. کسی که ولایت شوهر را در شأن خود نمی داند و در همخوابگی با او تمکین ندارد الا با هزار مکر وتجارت٬ نمی تواند نطفه ای را که از او می ستاند به لحاظ روحی و قلبی پذیرا باشد و چنین نطفه ای در معنا یک نطفه ناخلف و حرام است و لذا هرگز او را مادر نمی کند و بلکه آنچه که بیرون می آید مستمرا نامادریت اورا با تمام وجود به وی خاطر نشان کرده و لذا آنینه دق اوست و عذاب روحش. زنی که از محبّت شوهر حربه ای بر علیه شوهر پدید می آورد و یا آنرا تبدیل به یک کالای تجاری می کند دارای هیچ رحم و رحمتی نیست و لذا رحم او بی ذات است و آنچه که می پرورد یک بیگانه است و فرزند او نیست. وچنین فرزندی هم هرگز اين زن را مادر خود نمی یابد و از وی گریزان و بیزار است. زنی که حقوق همسریّت و زنانّت خود را درک و تصدیق و ادا نکرده باشد با صد شکم زانیدن هم مادر نمی شود.و زنی که مادر نشود یک برزخ است و هیچ وجودی ندارد و زن هم نیست یی اصلا نیست. او یک موجود مفروض است که هنوز موجود نگشته است . همه زنان ضد مرد و ضد ازدواج و استقلال طلب و مردوار امروز اینگونه اند که اگر بچه ای هم داشته باشند هیچ رابطه ای قلبی با اين بچه ندارند و از او بیزارند و لذا شبانه روز در صدد هستند تا او را به گونه ای گم و گور کنند در تلویزیون و بازیهای کامپیوتری وکلاسهای هنری و اسباب بازی و قاقا لی لی. بدون این ابزارها لحظه ای قادر به تحمل فرزند خود نیستند. این زنان را براستی دلی نیست روح اينان مصداق «عذاب عقیم» است واسوه پوچی وهیچی. مادریّت که مظهر یک وجود بهشتی است اجر ادای حق محبّت مرد و رعایت حدود و حقوق الهی می باشد. مادریّت همان هدایت زن است. کسی که شوهر را پذیرا نیست فرزندش را نمی تواند پذیرا شود و مادر گردد. این فرزند بر او حرام است.

دائرة العارف عرفانی جلد اول ص ۱۶۶ از آثار منتشر نشده استاد علی اکبر خانجانی

www.khanjany.com

معضله اشتغال زنان در جامعه

زن مدرن امروز بخوبی می داند که علت العلل انگيزه او در کار بيرون از خانه و يا حتی تحصيل علم چيزی جز آزادی و روابط آزاد با مردان بدور از نگاه خانواده و همسر نيست و مسئله ياری اقتصادی به شوهر در اکثريت موارد بهانه ای بيش نيست. اصل همان مسئله گريز از خانه است که تحصيل و کار دو بهانه و توجيه زيبا برای آزادی خلاف عرف و شرب می باشد. زنی که در انجام کارهای واجب خانه زجر می کشد و احساس نابودی می کند و از برای هر کاری هزار منت بر اعضای خانه و خاصه شوهر می نهد در بيرون از خانه مثل يک برده با لذت کار می کند و معمولًا چند برابر يک مرد کارائی دارد و مسئله حقوق هم در نزد او يک امری درجه چندم است. اين مسئله يکی از ارکان استثمار زن در جامعه سرمايه داری جهانی است که يک استثمار خود خواسته می باشد و حقوق او فقط کفاف هزينه فقدان او در خانه است و گاه کفاف همين امر را هم نمی کند توجيه اقتصادی کار زن در جامعه يکی از شيطانی ترين و رسواترين و کذائی ترين توجيهات مدرن است. خانه ذاتاً خانه شوهر است زن به خانه شوهر می رود و در اين خانه وقتی می تواند آرام و قرار و عزت و لذت و احساس وجودی داشته باشد که از ولايت (محبت) شوهر هم برخوردار باشد. اين محبت شوهر که محصول اطاعت عاقلانه و عاطفی از شوهر است خانه را خانه زن می کند و زن را صاحب خانه می کند محبتی که حقوقش ادا نشود دريافت و هضم و جذب نمی شود و بلکه موجب احساس حقارت و نفرت هم می شود. آنچه که زن را از خانه بيرون می راند فقدان اين حقوق است و لذا زن در بيرون از خانه در جستجوی محبت مردان بيگانه است و به اين مردان بيگانه خدمت می کند، استتثمار می شود و منت می کشد تا يک مرحبا بشنود و مورد نظری واقع شود اين کفران و عذاب کتمان حقوق ولايت زناشوئی می باشد. استثمار اين نوع محبت نامشروع بدون شک به روابط زنائی کشيده شده و بناگاه زن خود را يک روسپی می يابد که هم بردگی می کند و هم تن خود را مجانی تقديم می نمايد و اين غايت بردگی زن است و اينست که ديگر آن خانه برايش يک جهنم است و او را بيرون می راند برای يک زن سالم و وظيفه شناس خانه شوهر شاهانه ترين قلمرو هستی

اوست

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۵ ص ۳۰۰

www.khanjany.com

زن و سودای زندگی تنهایی

تنها زیستی جز مردان حق را نشاید و آنهم خود به انتخاب خود تنهانی و انزوا نمی گزینند. زیستن به تنهانی برای عامه مردمان مخاطره آمیز و مفسدانه و مهلک است و اين امر برای زنان دو صد

چندان خطرناکتر است. امروزه در شهرهای بزرگ صنعتی جهان شاهد گروه کثیری از زنان هستیم که تک و تنها در آپارتمانهای حقیر و کثیف زندگی می کنند و بظاهر دارای حداقل استقلال معیشتی نیز می باشند. ولی تحقیق و گزارشات آماری نشان می دهد که اکثر قریب به اتفاق اين زنان تنها به انواع بیماریهای بغایت پیچیده و لاعلاج مبتلایند و بخش عمده آنان به انواع مواد مخدر گرایش يافته و بسیاری از آنان به شیوه هائی مختلف به فساد اخلاقی و روسپی گری مبتلا شده اند

اکثریت این زنان پس از چند تجربه ازدواج و طلاق نهایتاً مجبور به انتخاب این زندگی زجرآور و پست شده اند و خودکشی در میان آنان به وفور گزارش می شود. این زنان قربانیان سودای برابری زن و مرد و شعار استقلال اقتصادی شده اند. اینان پس از تجربه چند شوهر و ناکامی در بلعیدن اراده مردان نهایتاً به جبر به چنین زندگی مادون جانوری کشیده می شوند. وجود این زنان کارگاه نخوت و کبر و نفرت از مردان و بلکه کل جهانیان است و این کینه و حقارت و ناکامی بتدریج آنان را به افسردگی و انواع آلرژیها و امراض عصبی و روانی و اعتیادها و انحرافات مهلک جنسی می کشاند و بسیاری از آنها نهایتاً سر از تیمارستانها در آورده و در آنجا مرتکب خودکشی می شوند. این وسوسه در جامعه ما نیز بشدت در حال توسعه است و امیدواریم رسانه ها پیشاپیش از عاقبت این طرز فکر به مردم اطلاع رسانی کنند

.

دائرة العارف عرفانی جلد اول ص ۱۴۰ از آثار منتشر نشده استاد علی اکبر خانجانی

www.khanjany.com

آخرالزمان ابرانسان ابن عربی اسرار صلوة اسلام شناسی اگزیستانسیالیزم امام شناسی اوشو اشراق امامت امامزمان ایدز برزخ بهشت بوبر تأویل قرآن تناسخ تشیع جهنم حافظ حکمت حکومت اسلامی حکمت الاشراق خاتمیتخودکشی خودشناسی خلق جدید دجال دکتر علی شریعتی زرتشت شفاعت صادق هدایت طب اسلامی ظهور امام زمانعلائم ظهور عرفان عرفان اسلامی عرفان شیعی عرفان حلقه عذاب علم توحید غیبت فاطمه شناسی، فلسفه فلسفهدین فلسفه زندگی فلسفه سینما فلسفه ظهور فلسفه گناه فلسفه مرگ، فلسفه ملاصدرا فلسفه نماز فمینیزم قیامتکرامت کریشنامورتی لقاءالله متافیزیک منجی موعود معراج منجی آخرالزمان مولوی مولانا مهدی موعود معرفتشناسی نجات نیچه وحدت وجود وجه الله ولایت وجودی هایدگر هرمنوتیک یاسپرس

آدم و حوا, آفرینش جدید عرفانی، ادگار آلن پو، انسان کامل، امراض لاعلاج، پدیده شناسی، تئوسوفی، حقیقتمحمدی، حلاج، خداشناسی، روزبهان بقلی، رجعت حسینی، زایش عرفانی، شناخت شناسی، شیطان شناسی، عشقعرفانی، عرفان درمانی، علی شناسی فلسفه ازدواج و زناشویی، فلسفه بیماری، فلسفه طلاق، فلسفه عشق،ماورای طبیعت، معرفت نفس، ناجی موعود، ناجی آخرالزمان،

پدیده شناسی بوبر یاسپرس حلاج زایش عرفانی حقیقت محمدی