حجاب و امر به معروف و نهی از منکر

حجاب

صوتی تصویری

_______________________________




www.khanjany.com

از کتاب مذهب اصالت عشق جلد دوم اثر استاد علی اکبر خانجانی

352- عامه مردمان به کسی که دوستش دارند امر و نهی نمی کنند یعنی تعلیم و تربیت و رشد و هدایت و سرنوشت او اهمیتی ندارد و در قبالش مسئولیتی احساس نمی کنند. این حقیقت بیانگر این ادعاست که این نوع محبت کانب است و خود پرستی و بولهوسی است. به کسی که دوستش داریم امر و نهی نمی کنیم تا از ما دلخور نشود و نگوید که چه آدم بدی هستیم. پس ما او را دوست نمی داریم بلکه می خواهیم که دوست داشته شویم آنهم به حرف و تظاهر در همه جا آدم خوبه باشیم در محیط خانواده تا کار و جامعه همه جا اين دروغ بزرگ حاکم است دروغی که نامش محبت است در حالیکه جز چپلوسی و ریا نیست. پس امر بمعروف و نهی از منکر از ارکان و علانم محبت است البته در حریم دوستی و نه عداوت.


www.khanjany.com

از کتاب زمینه مردم شناسی عرفانی اثر استاد علی اکبر خانجانی

597- اصلاً خود مستی و رقاصی یکی از مهمترین عرف تزکیه کننده و زداینده ثقل قلب در کافران و مشرکان است که ثقل و سنگینی دل را برون افکنی می کند و این بخشی از عبادات خاص کافران می باشد. به ھمین دلیل در جوامعی كه افراد و اقشار کافر امکان این عبادت کافرانه را نداشته باشند دچار انواع امراض روانی از جمله افسردگی شدید می شوند و از حیات روزمره ساقط می گردند. این نکته را دریاب که عبادات شرعی برای این جماعت ھمان مصداق فویل للمصلین است

598 -فی المثل در جوامعی که کفر حاکم است و اکثر مردمان قلباً کافرند اگر میخانه ھا و رقاص خانه ھا تعطیل شوند دچار رخوت و افسردگی و جنون و جنایتی آنی و انفجاری خواھد شد و ثقل قلب را به روشهای دیگری برون افکنی خواھد کرد که موجب فروپاشی جامعه می شود. ھمانطور است که اگر جامعه ای غیر مؤمن به زور مجبور به رعایت حجاب مؤمنانه شود

599- اینست که خداوند در کتابش می فرماید که آنچه که برای مؤمنان خیر و پاک و نیکوست برای کافران شر و ناپاک و مضر است و بالعکس. آنچه که برای مؤمنان عبودیت و تزکیه کننده و آرام بخشواست برای کافران اثری معکوس دارد اینست که خداوند بر نمازگزاران سهوی و ریایی فریاد می زند زیرا غیر مؤمنان نمی توانند عبادت قلبی داشته باشند زیرا قلوبشان سنگ و مرده و قفل شده است و لذا نمازشان سهوی و ریایی می شود و ورزش و رقصیدن اینان مفیدتر از عبادات شرعی بحالشان است. و از این رو جهانی شدن ورزش و رقص و میگساری و بی حجابی و برھنگی و امثالهم را بهتر درک می کنیم واین به معنای قطبی شدن کفر و ایمان است و بر افتادن شرک و نفا!ق


www.khanjany.com

از کتاب کندوکاوی در اصول جلد چهارم ص ۲۰ اثر استاد علی اکبر خانجانی

شریعتی بدون اینکه کلامی دربارۀ حجاب بگوید ھمه را با حجاب کرد ولی اینک ربع قرن است که شبانه روز از حجاب می گویند وھمه بی حجاب شدند. این آن حقیقتی است که باید فهم شود. ملاک آن کسی است که سخن می گوید. بقول پیامبر اکرم (ص) کلام عالم بی عمل چون آبی بر سنگ خاراست و ھیچ نفوذی ندارد. آنچه که از دل برآید بر دل نشیند. امر به معروف ونهی از منکری که برخاسته از " ارادۀ بقدرت " باشد حاصلی معکوس ببار می آورد. واعظی که چون به خلوت می رود آن کار دیگر می کند بر بالای منبر فقط اشاعه ظلمت می کند حتی اگر منادی اسلام ناب محمدی باشد. آقای بوش ھم در پشت تریبون امر به معروف و نهی از منکر می کند و ھنوز کسی پیدا نشده است که در پشت تریبون مردم را دعوت به دروغگوئی و دزدی و زنا نماید.


www.khanjany.com

تضاد حجاب و آزادی! (خودشناسی شرعی) مقاله ۱۴

کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم – خودشناسی شرعی- فلسفه شریعت

حجاب و عفّت در معنای قرآنی عبارت است از بستن دربهای (فروج) وجود زن بر نگاه نامحرمان و هرزگان حتّی اگر از اهالی یک خانه باشند و لذا در آیۀ حجاب سخن از مصونیّت در قبال کافران است اعم از خویش و غیر. زن موجودی نفوذپذیر است زیرا ذاتاً پذیرنده است. پس هر عضو و کرداری از زن یکی از فروج او محسوب می شود لذا اگر بخواهیم موارد رعایت حجاب را نام ببریم بسیار زیاد است و بیش از آنکه مربوط به اعضاء شود مربوط به رفتار است و بیش از آنکه مربوط به رفتار شود مربوط به نیّت زن است. لذا اگر زن را در یک کیسۀ در بسته هم نگه دارند او می تواند از درون آن بی عفتی خود را به فعل آورد و هر که را بخواهد در آن کیسه وارد کند. و امّا مسئلۀ دیگر مربوط به تعریف و ادراک ما از آزادی است. اگر آزادی وضعی مربوط به روان و اراده و احساس زن است و امری صرفاً فیزیکی و رفتاری نیست پس هر کسی که بر روان و نفس زن وارد شود ( از طریق فروج ) جنبه ای از اراده و هویت و شعور او را اشغال می کند و او را بازیچۀ خود می سازد و آزادی اراده و عقل و وجدان را از او سلب می کند. ولی زنی که معنای آزادی خود را فقط در بازیگری و بازی دادن مردان می داند فقط نیمه اول این واقعه را دیده است که خود او بازیگر رابطه است ولی در نیمه دوم این رابطه تماماً اسیر و بردۀ همان مردانی است که بر وجود خود راه داده تا با آنان بازی کند. آن بازیگری اینک مبدّل به بازیچگی و اسارت شده است. و این است که همه زنان به اصطلاح آزادیخواه و عشوه گر در نهایت از هر چه مرد، به نهایتِ کینه و انزجار می رسند زیرا تمام اراده خود را در نزد مردان از دست داده اند. اینک بهتر درک می کنیم که چرا در قرآن سخن از حراست از فروج است و نه فرج. زیرا هر عضوی از بدن وی می تواند دربی برای ورود اجنبی بر وجودش باشد


www.khanjany.com

تناقض شیکی و حجاب (خودشناسی شرعی) مقاله ۱۳

کتاب دائرةالمعارف عرفانی جلد دوم – خودشناسی شرعی- فلسفه شریعت

حجاب اگر به انگیزۀ عفّت و عصمت است در یک کلام بمعنای جلب نظر نکردن به عمد است بواسطۀ لباس،رفتار یا گفتار و روشهای زیستن. امروزه بسیاری معتقدند و حتّی در رسانه های ملی ما تبلیغ می کنند که شیک بودن هیچ تناقضی با حجاب ندارد. پس بهتر است شیک بودن را تعریف کنیم. شیک بودن بمعنای جالب و جذاب و تحریک کننده بودن مسلماً هر چه باشد در تضاد با امر حجاب و عفّت است. حال اگر بواسطۀ چادر و نقاب هم در جائی جلب نظر شود این همان حجاب ضدّ حجاب است و یک نفاق آشکار است و شبهه ای از مذهب ضدّ مذهب می باشد. بنابراین اگر منظور از حجاب همانا جلب نظر نکردن نامحرمان باشد هیچ قانونی قادر به محجّبه نمودن و باعفّت ساختن فرد یا جامعه ای نیست. پس بهتر است که معنا و فرهنگ و انگیزه های حجاب و عفّت را توسعه و تعمیق دهیم و اینقدر کلیشه ای و فرمالیستی عمل نکنیم. زیرا در یک جامعۀ مذهبی هیچ زنی خطرناکتر از زن فاسد محجّبه نیست زیرا هم فتنه اش وسیعتر و نامرئی تر است و هم دین خدا را بد نام می کند و هم نفاق را اشاعه می دهد. حجابِ شیک بدتر از بی حجابی است. زن با حجاب زنی است که از جلوی مرد هرزه ای عبور کند بی آنکه نظرش را بسوی خود بکشد چه با چادر و چه بی چادر. آنکه بواسطۀ حجابش جلب نظر نامحرمان می کند بسیار مخرّبتر است تا آنکه صرفاً بواسطۀ اندامهایش دلربائی می کند زیرا بواسطۀ حجاب، نگاه افراد نامحرم و هرزه به اعماق نفس و روان زن نفوذ می کند و در آنجا منزل می گزیند و نفس زن را تسخیر می کند و او را روسپی صفت می نماید. درحالیکه نگاه صرف به اندام بسیار سطحی تر و پاک شونده تر است. حال بهتر می توانیم علّت مفاسد اخلاقی و روسپی گری پنهان را در جامعۀ خودمان درک کنیم و لذا علاجش نمائیم بواسطۀ آیه لا اکراه فی الدین.


www.khanjany.com

امر بمعروف و نهی از منکر در جهنّم (خودشناسی شرعی) مقاله ۹

عصر آخرالزمان عصر آشکاری جهّنم است آنگونه که قرآن هم می فرماید « دوزخ آشکار شد بنابراین در عرصۀ تبهکاریها و عذابها و دردهای بی درمان که جملگی عوارض دوزخ زمینی بشرند امر بمعروف و نهی از منکر و همچنین درمان امراض و رفع گرفتاریها از مردمان کاری بیهوده و هدردادن نیروست و موجب عداوت شدیدتر با دین است همانطور که شاهدیم. هر عذابی را که برداریم عذابی مهلکتر پدید می آید و تلاش برای رفع هر بدبختی منجر به بدبختی لاعلاجتر می شود. و این واقعیت است. زیرا عذابهای الهی مطلقاً قابل شفاعت نیستند و باید دورانشان سپری شود همانگونه که قرآن می فرماید. تنها کاری که می توان کرد معرفت بخشیدن دربارۀ حق و علل این عذابهاست تا هر چه سریعتر ایمان آورند و به توبه برسند و آنگاه که عذاب رفع شود دوباره به گناهی هولناکتر روی نکنند . بنابراین امر بمعروف و نهی از منکر فقط بمعنای خود آگاهی و معرفت دربارۀ حقِّ عذاب ، می تواند ثمر بخش و ناجی باشد نه امر بمعروف و نهی از منکر کلامی و اخلاقی و شرعی محض. این نوع امر و نهی به مثابه نمک به زخم پاشیدن است و اثری معکوس ببار می آورد که آورده است. امروزه بایستی عذاب شناسی و دوزخ شناسی را ترویج نمود که عین خودشناسی بدبختی هاست . خداوند نیز می فرماید که این گونه مردمان را سرزنش مکنید زیرا خودشان مشغول سرزنش خویش هستند. بایستی با آنان مهربان بود و معرفت نفس بخشید و معنای عذاب را روشن کرد و این بدبختی ها را به گردن شرایط و حکومت و اقتصاد و حوادث نگذاشت بلکه معلول راه و روش خطا و گناهکارانه معرفی نمود. متأسفانه در مملکت دینی ما از این نوع نگرش و معرفت خبری نیست و نگرش ما به مشکلات تماماً مادی و فنّی است


www.khanjany.com

چرا به لحاظ تفکر اینقدر تنبل شده ایم؟

(ستاد بحران فرهنگی)

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۵ ص ۲۸۷

در قلمرو توليد علم و توليد انديشه های دينی و علوم انسانی دو دهه قبل از انقلاب را بايستی با شکوه ترين دوره تاريخ سده اخير کشورمان بدانيم که شاهد ظهور چنين آدمهای نخبه ای بوديم: پروفسور هشترودی، دکتر حسابی، فروزانفر، دهختدا، مهندس بازرگان، دکتر شريعتی، آل احمد، فروغ فرخزاد، آيت الله طالقانی، محمد حنيف نژاد، امام خمينی و امثالهم. که جملگی سرمايه انقلاب ما بودند. ولی بعد از انقلاب چنان دچار قحطی مخصوصاً در علوم انسانی شده ايم که حتی مسئولين کشورمان را به فغان آورده است که انحطاط فکر و فرهنگ را خاطر نشان می کند. چرا؟ آيا علت جنگ هشت ساله است؟ اگر چنين باشد دوران سياه مغولها در کشورمان مواجه با ظهور بزرگترين انقلاب عرفانی نمی شد. و بزرگترين انديشه های معنوی اروپا در جريان جنگهای جهانی پديد نمی آمدند. چرا انقلاب ما که فرهنگی ترين انقلابات بود منجر به ضد فرهنگترين انقابها شده است براستی چه بلائی بر سر روح و روان و دل و انديشه ما آمده است؟ آيا واجب نيست که اصلًا يک ستاد بحران برای تشخيص و علاج اين فاجعه تشکيل شود؟ آيا لازم نيست که مسئولين فرهنگی کشور در اين باره جدی تر بينديشند؟ ما به

درک و تشخيص خودمان عوامل ذير را مسبب وضع موجود می دانيم: روح پراگماتيستی و تکنولوژيستی مسلط بر مسئولين و برنامه ريزان، نفاق ايدئولوژيکی اهالی فرهنگ و آموزش عالی، دانشگاه زدگی و مدرن زدگی و در يک کلام غرب زدگی مفرط و البته منافقانه، سانسور فکری حاکم بر اهل فکر و قلم (خود سانسوری)، مسابقه فنی با غرب، دور شدن از مبانی معنوی انقلاب، اقتصاد محوری در فرهنگ و خفقان حاکم بر دگر انديشی دينی و غرور ملی که شبانه روز از رسانه ها القا می شود. خودستائی بس است و بيائيم اندکی هم خود را نقد و مؤاخذه کنيم. رسانه ملی ما (تلويزيون) که شبانه روز بر ما گروه گروه نخبه و نابغه و فرزانه و علامه و چهره های جاودانه می بارد و در اين کشور همه احساس نبوغ می کنند و در غرور ديوانه شده اند و همين نکته برای انحطاط فکر و فرهنگ و جمود انديشه يک ملت کافی است. اين روش مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب و اتهامات آمريکا نيست. از مسلمانی فقط حجاب و نماز کافی نيست همانطور که از مدرن بودن هم انرژی هستته ای و پيوند قلب و ژنتيک کافی نيست. اينها همه فن است: فنون صنعتی و دينی. اين غايت فرماليزم و ظاهر پرستی و به زبان قرآن دنياپرستی است. اينهمه مبتلا به جنون آمار بودن نشانه هولناکی از سوره تکاثر است که ما را با مرگ فرهنگ مواجه کرده است و لذا قبور گذشتگان می شماريم. رهبر انقلاب از مظلوميت فرهنگ هشدار دادند ولی بنظر ما فاجعه اساسی تر است و نمی توان فرهنگ را بعنوان يک قطعه از کالبد جامعه به تنهائی ترميم نمود و بودجه اش را افزود. ما مشکل بودجه نداريم. ما در کل تاريخ کشورمان هرگز تا اين حد ثروتمند نبوده ايم و در سطح جهان هم يکی از ده کشور ثروتمند محسوب می شويم. اتفاقاً همين ثروت از عوامل انحطاط فرهنگی ماست و ما را تا اين حد مغرور ساخته است. همه چيز کشورمان بوی نفت می دهد حتی فرهنگ و فکر و احساسمان. و لذا هر چه قيمت نفت بالاتر می رود ما بی فکرتر می شويم و اقتصادمان نيز بيمارتر و ظالمانه تر می شود و اختلاف طبقات هولناکتر. و اينها همه از بی فکری است


www.khanjany.com

مبارزه با بدحجابي در خیابان

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۲ ص ۱۴۴

حجاب به زعم قرآن یک امر عبادی است و لذا مخاطبان آیه حجاب فقط و فقط زنان مؤمنه هستند درست مثل امر اقامۀ صلواة. بنابراین امری مربوط به درون دین است و مشمول لا اکراه فی الدین. و می دانیم که امور عبادی هرگز مشمول مسائل حقوقی و جزائی نمی شوند مثل اینکه قرار باشد برای کسانی که نماز را به وقت نمی خوانند و یا اصلًا نماز نمی خوانند مجازاتی تعیین شود. مسئله بد حجابی علناً یک امری مربوط به مستحبات عبادی است همانطور که آیۀ حجاب هم علناً امری مستحبی است نه جزائی. و امری مربوط به خدا و مؤمنان است. و البتّه پر واضح است که زنانی که در خیابان با حجاب یا بی حجاب عملًا اشاعه فحشاء می کنند مشمول امر مذکور قرار نمی گیرند و بلکه مشمول قانون جزا می شوند همانطور که در اکثر کشورهای اروپائی برهنگی در خیابانها ممنوع است زیرا نظم عمومی را مختل می کند. آیا بهتر نیست که بیائیم و در این امری که حدود سه دهه کلّ انرژی یک ملّت و حکومت را بهدر داده است به قرآن عمل کنیم و این شر و نفاق ملی را که بزرگترین ملعبۀ دشمنان دین و انقلاب ماست یکبار برای همیشه ختم نمائیم. براستی که قرآن شفای هر درد بی درمان است


www.khanjany.com

فلسفه لباس

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۲ ص ۱۳۹

فلسفه لباس همان فلسفه پوشانیدن عریانی بدن و در معنای وسیعتر همان فلسفه کلّی حجاب برای مرد و زن است. در قرآن می خوانیم که آدم و حوا با خروج از بهشت پوشش را آغاز نمودند که نخستین لباس، برگ درختان بود که عورت را می پوشاند. آنچه که عامل خروج آنها از بهشت شد زشت دیدن عورت بود لذا اولین جایی از بدن که پوشیده شد عورت بود. گویی تا قبل از وسوسه ابلیس عورت زشت دیده نمی شد و همچون سایر اعضای بدن بود. پس واضح است که زشت دیده شدن عورت که سرآغاز خروج از بهشت و لباس پوشیدن است همان سرآغاز شهوت جنسی است

www.khanjany.com

امر به معروف و نهي از منکر احکامي و عرفاني

دائرةالمعارف عرفانی جلد ۲ ص ۳۹

یکی از بزرگترین بن بست و معمای دینی در عصر جدید در سراسر جهان همانا عقیم شدن و بلکه بازتاب منفی امر به معروف و نهی از منکر احکام است. این نیز از ویژه گی آخرالزمان است که عصر علم و خردورزی می باشد. که هم بر یک جبر تاریخی قرار دارد و هم حقّ تاریخی همانطور که پیامبر اسلام نیز تنها راه دین داری در آخرالزمان را مکتب معرفت نفس دانسته اند یعنی راه عرفان و عقل فطری. و اگر از دوران ختم نبوت تا به امروز دین خدا فقط از زبان عرفا بر قلوب بشریت اثر نهاده به همین دلیل می باشد. جهانی شدن کسانی چون مولانا و حافظ هم از همین منشأ می باشد. امروزه دین صرفاً وراثتی و باورهای تاریخی و امر و نهی احکامی و اخلاقی دیگر اثری ندارد و بلکه موجب دین زدائی از نسل های جدید می شود. امروزه فقط اهل معرفت نفس که دین را از فطرت خود یافته اند می توانند احکام خدا را به زبان عقل باطنی و معرفت قلبی به مردمان و خاصّه جوانان بباورانند و لاغیر. و این همان وادی دین خالص و شرک زدائی از دین می باشد زیرا آن دین و خدائی که از ترس دوزخ و طمع بهشت بعد از مرگ پذیرفته می شود مذهب شرک است و مذهب شرک به لحاظ تاریخی نیز دیگر جائی برای ماندن ندارد زیرا بهشت تکنولوژی و دوزخ ترور و وحشت و امراض لاعلاج دیگر ترس و طمع بهشت و دوزخ اخروی را برای بشر خنثی نموده است. و لذا زین پس فقط کسی به دین روی می کند که به حقّ انسانی دین رسیده و خداوند را برای حقش می پرستد زیرا اصولًا هیچکس را نمی توان از ترس عذاب دوست داشت و پرستید و خداوند هم چنین نخواسته است و لذا مشرکان را عذاب می کند و ریاکاران را


آخرالزمان ابرانسان ابن عربی اسرار صلوة اسلام شناسی اگزیستانسیالیزم امام شناسی اوشو اشراق امامت امامزمان ایدز برزخ بهشت بوبر تأویل قرآن تناسخ تشیع جهنم حافظ حکمت حکومت اسلامی حکمت الاشراق خاتمیتخودکشی خودشناسی خلق جدید دجال دکتر علی شریعتی زرتشت شفاعت صادق هدایت طب اسلامی ظهور امام زمانعلائم ظهور عرفان عرفان اسلامی عرفان شیعی عرفان حلقه عذاب علم توحید غیبت فاطمه شناسی، فلسفه فلسفهدین فلسفه زندگی فلسفه سینما فلسفه ظهور فلسفه گناه فلسفه مرگ، فلسفه ملاصدرا فلسفه نماز فمینیزم قیامتکرامت کریشنامورتی لقاءالله متافیزیک منجی موعود معراج منجی آخرالزمان مولوی مولانا مهدی موعود معرفتشناسی نجات نیچه وحدت وجود وجه الله ولایت وجودی هایدگر هرمنوتیک یاسپرس

آدم و حوا, آفرینش جدید عرفانی، ادگار آلن پو، انسان کامل، امراض لاعلاج، پدیده شناسی، تئوسوفی، حقیقتمحمدی، حلاج، خداشناسی، روزبهان بقلی، رجعت حسینی، زایش عرفانی، شناخت شناسی، شیطان شناسی، عشقعرفانی، عرفان درمانی، علی شناسی فلسفه ازدواج و زناشویی، فلسفه بیماری، فلسفه طلاق، فلسفه عشق،ماورای طبیعت، معرفت نفس، ناجی موعود، ناجی آخرالزمان،

پدیده شناسی بوبر یاسپرس حلاج زایش عرفانی حقیقت محمدی